Dictiornary-Farsi | to lie east and west | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 74 (5 milliseconds)

English	Persian
to lie east and west	شرقی غربی
to lie east and west	واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن


Other Matches

east	بسوی خاوررفتن
to the east of	بطرف مشرق
east <adj.>	مشرق
east <adj.>	شرق
Near East	خاور نزدیک [جغرافیا]
the near east	خاورنزدیکی
Near East	خاور نزدیک
Far East	خاور دور
east	خاور مشرق
Far East	شرقاقصی
east	شرق خاورگرایی
east <adj.>	خاور
Middle East	سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
north east	شمال خاور
north east	در شمال خاور
north east	شمال شرق شمال شرقی
Middle East	خاورمیانه
south east	جنوب شرق
south east	جنوب خاوری جنوب شرقی
south east	سوی جنوب خاور
south east	در جنوب خاور
it lies on the east of	است
it lies on the east of	در خاور واقع
south-east	جنوب شرق
south-east	جنوب شرقی سوی جنوب شرق
north-east	شمال شرقی در شمال شرق
east elevation	نمای غربی
east end	قسمت شرقی لندن
east indiams	هندشرقی
north-east	شمال شرق
on the west	ازباختر
west	باختر
to go west	مردن
to go west	کشته شدن
west	مغرب
west <adj.>	غرب
west	مغرب زمین
on the west	غربا
west <adj.>	باختر
west	غرب
west <adj.>	مغرب
the run of the hills is east	تپه ها سوی خاورامتداد دارند
East reflector deployment	تبدیلستونبهصفمنعکسکنندهشرقی
East cardinal mark	علامتترتیبیشرطی
Wild West	ایالتهای غربی
Wild West	غرب وحشی
West German	آلمانغربی
north-west	شمال غرب
West Indian	هندوستانغربی
Middle West	باختر میانه
west lndies	جزایر هند غربی واقع بین اتازونی و امریکای جنوبی
north west	شمال غرب شمال غربی
mae west	جلیقه نجات فشاری
galley west	رو بویرانی
galley west	درهم وبرهم
galley west	ویران
galley west	بویرانی
south-west	جنوب غربی سوی جنوب باختر
south-west	جنوب غرب
north west	در حال باختر
on the west of iran	در باختر ایران
north west	شمال باختر
south west	در جنوب باختر
south west	سوی جنوب باختر
south west	جنوب باختر جنوب غربی
south west	جنوب غرب
north-west	شمال غربی در شمال غرب
West cardinal mark	علامتترتیبیغربی
west country whipping	بست غربی
south east asia treaty organization	مان در بانکوک است
west coast computer faire	یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
north north east	میان شمال و شمال خاور