Dictiornary-Farsi | to make a noise in the world | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
to make a noise in the world	مشهور شدن


Other Matches

His invevtion made a noise in the world.	اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
to make noise	سر و صدا کردن
to make a noise	صدا کردن
they make much noise	زیاد شلوق می کنند
they make much noise	خیلی صدا می کنند
make a noise	سر و صدا کردن
make a noise	شلوغ کردن
to make a noise	شلوق کردن
to make a noise	پهن شدن
to make a noise	منتشر شدن
Dont make so much noise.	اینقدر سروصدانکن
Make a journey round the world.	بدور دنیا سفر کردن
topsy-turvy world [upside-down world]	جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
the Classical World [the Ancient World]	جهان باستانی [تاریخ]
to make friends [to make connections]	رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
To make money. To make ones pile.	پول درآوردن ( ساختن )
noise	سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise	توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise	نوفه
noise	انتشار دادن
noise	که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise	منبع تغذیه
noise	استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise	نویز
noise	سروصدا
what noise is that?	این چه صدایی است
noise	شلوغ
noise	صدا
noise	سر و صدا
noise	سر و صدا
noise	سر وصدا
noise	قیل وقال
noise	طنین
noise	همهمه
noise	عامل مخل
noise	شایعه و تهمت
noise	اختلال
noise	پارازیت
noise	اوا
noise	خش
noise	صدا راه انداختن پارازیت
galactic noise	تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
grid noise	پارازیت شبکه
The noise kept me awake .	سروصدا نگذاشت بخوابم
impluse noise	نویز ضربه جریان
i am unused to that noise	من به ان صدا اشنا نیستم
he makes most noise	او از همه بیشتر صدا یا
picture noise	پارازیت روی تمام صفحه نمایش
shot noise	اثر ساچمهای
humming noise	اغتشاش صوتی
input noise	پارازیت اولیه
he makes most noise	میکند
background noise	اختلال پس زمینه
ambient noise	نوعی صدای زیرابی
ambient noise	صدای اطراف
intensity of noise	شدت پارازیت
input noise	پارازیت ورودی
noise transmitter	فرستنده پارازیت
line noise	اختلال
line noise	پارازیت خط
magnetic noise	نویز مغناطیسی
big noise	آدم مهمدریکارگان
induced noise	نویزجریان قوی
induced noise	پارازیت القاء شده
The noise died down.	سروصدا ها خوابید
background noise	صدای پس زمینه
indistinct noise	صدای اهسته و نامعلوم
background noise	در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise	پارازیت
background noise	اصوات مزاحم
background noise	همهمه
white noise	نوفه سفید
white noise	نویز سفید
noise silencer	خاموشگر همهمه
noise margin	تفاوت خش
schottky noise	همهمه شوتکی
quantization noise	اختلال تدریج
noise pollution	نوف الایی
noise pollution	الودگی صدا
noise suppression	جلوگیری ازپارازیت
noise suppression	پارازیت گیری
noise suppressor	صدا خفه کن
noise potential	پتانسیل نویز
grid noise	نویز شبکه
noise limiter	همهمه کاه
noise filter	صافی همهمه
noise generator	خش زا
noise immunity	مصونیت از اختلال
noise level	میزان خش
noise level	سطح پارازیت
The noise distracts my attention .	سروصد ا حواسم را پرت می کند
singal to noise ratio	نسبت سیگنال به اغتشاش
signal to noise ratio	نسبت پیام به همهمه
input noise voltage	ولتاژ پارازیت اولیه
magnetic fluctuation noise	اثر برکهاوزن
He is a bih shot ( noise ) in this town .	جزو کله گنده های شهر است
noise reducing antenna system	انتن ضد همهمه
I hear a strange noise ( voice , sound ) .	صدای غریبی به گوشم می رسد
in one world	خلاصه اینکه مختصرا
the whole world	تمام دنیا
the whole world	همه دنیا تمامی جهان
the old world	نیم کره شرقی
the old world	نیم کره خاوری
the old world	جهان کهنه
in one world	خلاصه
this world of ours	این جهان ما
to come up in the world	موفق شدن [در زندگی یا شغل]
out in the world	در دنیای آزاد
i take your world for it	قول شما را سند میدانم
not for the world <idiom>	دراعضای هیچ پولی
see the world <idiom>	جهانگردی کردن
see the world <idiom>	سیر آفاق و انفس کردن
the whole world	سراسر جهان
second world	جهان دوم . کشورهای پیشرفته اقتصادی سوسیالیستی را جهان دوم نامند
in a world of one's own <idiom>	مشکل عمیق داشتن
to come up in the world	پیش رفتن [در زندگی یا شغل]
the new world	تازه
old world	دنیای قدیم
for all the world <idiom>	بهر قیمتی
to come up in the world	پیش قدم شدن [در زندگی یا شغل]
for the world <idiom>	تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
the next world	جهان اینده
out of this world <idiom>	شگفت انگیز
the next world	عالم اینده
the next world	عقبی
the old world	بر قدیم
i take you at your world	قول شما را سند قرار میدهم
all over the world	در تمامی دنیا
world	جهان
world	کیهان
all the world knows	همه کس میداند
to the world	پاک
Third World	جهان سوم
first world	جهان اول
first world	کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
first world	واقع دراروپای غربی
upon my world	بشرافتم سوگند
to world one's way	کرم واره راه خود را بازکردن
all over the world	در همه جای جهان
all over the world	در سراسر جهان
all the world knows	همه
world old	بسیارقدیمی یاکهنه
all the world over	در سراسر جهان
world	گیتی
world	میدهد
to the world	بکلی
world	دنیا
New World	نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
world came that	خبر رسید که
for all the world like	کاملا` شبیه
he knows the world	جهاندیده است
for all the world	به عینه
he knows the world	ازموده است
for all the world	عینا`
first world	استرالیا زلاندنو وژاپن
for all the world	بی کم و زیاد
world	عالم روزگار
first world	امریکای شمالی
all the world knows	میدانند
world power	قدرت دنیوی
World Series	مسابقات نهایی بیسبال
the lower world	جهان پایین
world-class	در سطح جهانی
the lower world	جهان مردگان عالم اسوات
third world countries	کشورهای جهان سوم
the world and its fullness	جهان وهرچه دراوهست
the world is transitory	جهان ناپایدار است
the vanity of the world	پوچی جهان
the outer world	مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
the youth of the world	روزگارخیلی قدیم
the vanity of the world	فنای دنیا مزخرفات یا اباطیل دنیا
third world economies	اقتصاد کشورهای جهان سوم
world bank	بانک جهانی
world power	ابرنیرو
the invisible world	جهان ناپدید
the invisible world	عالم غیب
world bank	بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world beater	قهرمان
nether world	دوزخ
nether world	درک اسفل
nether world	این جهان
nether world	جهان پایین
nether world	جهان اینده
world beater	شخص برتر ازاقران
world beater	بی نظیر
world cup	جام جهانی
world federalism	طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
world federalist	طرفدار حکومت جهانی
world power	جهان نیرو
woman of the world	زن دنیادیده یاکاردان
world wars	جنگ جهانگیر
world war	جنگ جهانی
the developed world	جهان توسعه یافته [پیشرفته]
The world is your oyster! <proverb>	دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
world war	جنگ بین المللی
intermediate world	عالم برزخ
world war	جنگ جهانگیر
world wars	جنگ جهانی
world wars	جنگ بین المللی

to make a noise in the world

مشهور شدن