English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
to make contact اتصال دادن
to make contact پیوستن
Search result with all words
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
Other Matches
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
To make money. To make ones pile. پول درآوردن ( ساختن )
contact فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
to be in contact تماس داشتن
contact اتصال الکتریکی برخورد
contact برخورد
contact کنتاکت
contact تماس یافتن تماسی
contact محل اتصال تماس گرفتن
contact اتصال
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact تماس
contact series اتصال سری
contact rectifier یکسوکننده مجاورتی
contact report گزارش اخذ تماس
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact resistance مقدار مقاومت کنتاکت
contact sparking جرقه کنتاکت
contact sports ورزشهای برخوردی
ignition by contact احتراق تماسی
negative contact اتصالنگاتیو
positive contact اتصالبارمثبت
electric contact کنتاکت الکتریکی
dry contact اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
To be in touch ( contact) with someone. با کسی درتماس بودن
delayed contact چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
contact sweeping روبیدن ضربتی
contact sweeping روبیدن مکانیکی
contact ratio نسبت تماس
contact rail ریل کنتاکت
contact piece کنتاکت
contact piece پلاتین
contact patrol گشتی تماس
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party گروه تماس
contact pair زوج اتصال
contact mine مین ضربتی
contact mine مین مکانیکی
contact mine مین مجاورتی
contact plug فیش اتصال
contact plug دوشاخه برق
contact point قطب تماس
contact patrol گشتی اخذتماس
contact print چاپ به طریقه تماس
contact print چاپ خشک
contact pressure فشار تماس
contact pressure فشار تماسی
contact potential فشار الکتریکی تماسی
contact potential ولتاژ تماسی
contact points نوکهای کنتاکت
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
contact mine مین اصطکاکی
impluse contact کنتاکت ایمپولز
mercurial contact کنتاکت جیوهای
point of contact نقطه تماس
protective contact کنتاکت محافظ
relay contact کنتاکت رله
roller contact کنتاکت غلتکی
self cleaning contact کنتاکت خودشوی
side contact شاخک لامپ
sliding contact کنتاکت لغزان
sliding contact کنتاکت لغزشی
spring contact کنتاکت فنری
point contact کنتاکت نقطهای
point contact تماس نقطهای
movement to contact حرکت به اخذ تماس
movement to contact حرکت به تماس
multi contact چند قطبی
multiple contact دسته کنتاکت
multiple contact کنتاکت دستهای
normally closed contact اتصال معمولا بسته
normally open contact اتصال معمولا باز
pin contact اتصال سنجاقی
plug contact کنتاکت دوشاخه
to break contact اتصال راقطع کردن
to break contact جریان راگسستن
contact lenses لنز چشم
contact lenses عدسی مماس
contact lenses عدسی بساو
contact lever اهرم اتصال
contact printer اتصالچاپگر
interrupter contact کنتاکت قطع
interrupter contact کنتاکت پلاتین
intermediate contact کنتاکت واسطه
intermediate contact کنتاکت میانی
line of contact خط تماس
main contact کنتاکت اصلی
to bring into contact تماس دادن
to bring into contact پیوستن
switch contact کنتاکت اتصال
wiping contact کنتاکت لغزان
zone of contact ناحیه تماس
zone of contact محل برخورد
contact lens لنز چشم
contact lens عدسی مماس
contact lens عدسی بساو
impluse contact کنتاکت ضربهای
contact microphone میکروفون کنتاکتی
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
contact bar الکترود جوشکاری
contact backlash دنده کور تماس
contact area سطح تماس
contact area منطقه اخذتماس
contact area منطقه تماس
contact angle زاویه تماس
collector contact اتصال کلکتور
collective contact کنتاکت جامع
change over contact کنتاکت تغییر دهنده
carbon contact کنتاکت کربنی
breaker contact پلاتین
breake contact کنتاکت ساکن
contact surface سطح تماس
area contact سطح تماس
angle of contact زاویه تماس
contact breaker کلید قطع کننده
contact breaker افتومات
contact lost هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact lost تماس قطع شد
contact line خط تماس
contact lights چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
contact flange فلانژ تماس
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contact fire انفجار در اثر تماس
contact behavior رفتار تماس جویانه
contact electricity فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
contact lost هدف گم شد
contact detector اشکارساز کنتاکتی
contact diameter قطر تماس
contact drop افت کنتاکتی
ignition by contact breaking احتراق با قطع کنتاکت
metallic contact grid میخمتصلفلزی
hot-shoe contact نفطهاتصالفلاش
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
single contact switch کلید یک قطبی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
single contact lamp لامپ تک کنتاکتی
multiple contact switch کلید پلهای
wire contact distributor دلکوی تماسی
point contact rectifier یکسو کننده نقطهای
welded contact rectifier یکسو کننده نقطهای جوش شده
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
hard contact printing چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
contact ion engine موتوری برای ایجاد تراست درفضا
brush contact loss افت زغال
double contact lamp لامپ با اتصال مضاعف
contact voltage regulator نافم ولتاژ با کنتاکت
contact field technician کارمند فنی
angular contact bearing یاطاقان زاویه دار
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
contact electromotive force نیروی برق رانی مجاورتی
contact potential difference اختلاف پتانسیل مجاورتی
contact potential barrier پشته پتانسیل مجاورتی
equivalent circuit of a contact rectifie مدار هم ارز یکسوکننده مجاورتی
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
to make ادرارکردن
to make it up اشتی کردن
to make away بر باد دادن
make way <idiom> به گوشهای رفتن
to make something چیزی را درست کردن
to make one's در کار خود کامیاب شدن
to make زهراب ریختن شاشیدن
to make شاش کردن
to make an a of any one با کسی اشنایی کردن
to make away کار
to make an a of احمق یانادان کردن
to make an a پول پیش دادن
to make an a پیش مزد دادن
to make an a مساعده دادن
to make a r. for something چیز یرا خواهش کردن
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to make a for دردسترس گذاشتن
to make a f. چیزدارشدن
to make a f. دارایی یاثروت بهم زدن متمول شدن
to make a d. دفاع کردن
to make a نمودار کردن
to make up to any one پیش کسی خود شیرینی کردن
to make a فاهرساختن
make at حمله کردن
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to make out نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
to make he پیش رفتن
make way پیش رفتن
make up to خسارت کسی را جبران کردن
make up for جبران کردن
make up تکمیل کردن
make up توالت
to make out someone [something] تشخیص دادن کسی [چیزی]
What do you make of this [it] ? نظر شما در باره این چه است؟
I can't make anything of it. من این را اصلا نمی فهمم [درک نمی کنم] .
make-up ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
make-up آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make up بزک
to make away ساختن
make something out <idiom> ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com