English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to make out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
Other Matches
To make money. To make ones pile. پول درآوردن ( ساختن )
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
report خبر
report گزارش دیدبانی
report صدای شلیک
report گزارش دادن به
report معرفی کردن خود
report گواهی
report اطلاع دادن
report شایعه
the report goes چنین گویند
report مدرک
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report انتشار
report گزارش
report گزارش دادن
report صدا
report خبردادن
report شهرت
internal report گزارش داخلی
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
feeder report گزارشات تکمیلی
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
technical report گزارش فنی
feeder report گزارشات بعدی
final report گزارش نهایی
interim report گزارش پیشرفت کار
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
press report گزارش خبری
fitness report تعرفه خدمتی
hot report اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
hot report گزارش مهم
flash report گزارش برق اسا
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
flash report گزارش انی
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
survey report گزارش بازرسی
submit a report گزارش دادن
subemit a report گزارش دادن
report generator گزارش زا
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
report generation تولید گزارش
report generation گهارش زایی
report file فایل گزارش
periodic report گزارش دورهای
readiness to report حاضر جوابی
quarterly report گزارش سه ماهه
progress report گزارش پیشرفت کار
of good report نیک نام
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
management report گزارش مدیریت
report generator مولد گزارش
report generator نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator برای تامین گزارش کامل
status report گزارش وضعیت
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
snap report گزارش فوری یا انی
situation report گزارش وضعیت
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
self report inventories پرسشنامههای خودسنجی
school report گزارش اموزشگاه
schedule report گزارش زمانبندی شده
report writer نویسنده گزارش
report writer گزارش نویسی
report program برنامه گزارش
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator تولیدگزارش
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
error report گزارش خطا
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
annual report گزارش سالیانه
annual report گزارش سالانه
viva report گزارش شفاهی
an incomprehensive report گزارش کوتاه
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
to draw up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
report card کارنامه
command report گزارش فرماندهی
report cards کارنامه
docking report گزارش تعمیر ناو
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
detailed report گزارش مشروح
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
draft report گزارش نیمه نهایی
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact report گزارش اخذ تماس
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
report progarm generator زبان ار- پی- جی
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
project technical report گزارش فنی طرح
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
project technical report گزارش فنی پروژه
weekly progress report گزارش هفتگی کار
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
practical extraction and report language زبان برنامه نویسی مفسر
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to make much of استفاده کردن از
make up توالت
to make over واگذار کردن
to make out کشف کردن
to make out ثابت کردن
to make out تنظیم کردن
make up بزک
make up گریم کردن
to make over انتقال دادن دوباره ساختن
to make r. تلافی کردن
to make out نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
to make known اشکار ساختن
to make out someone [something] تشخیص دادن کسی [چیزی]
to make known معلوم کردن
make up جبران کردن
make up for جبران کردن
make up جعل کردن
to make r. جبران کردن
to make out سر دراوردن دریافتن
to make ones a حضوریافتن
make out <idiom> فهمیدن
to make ones a حضور بهم رساندن
to make he پیش رفتن
make way پیش رفتن
make out <idiom> انجام دادن
make one's own way <idiom> باورداشتن خود
make-up آرایش [سازمانی یا سیستمی]
to make ones a فاهر شدن
to make one's بارخود را بستن
to make out فهمیدن
make it up to someone <idiom> انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
make of something <idiom> تفسیر کردن
make up تکمیل کردن
make out <idiom> تشخیص دادن
to make one's در کار خود کامیاب شدن
make up for something <idiom> جبران خطا یا اشتباه
make-up ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
to make an a مساعده دادن
make away with <idiom> بردن
to make a d. دفاع کردن
make believe <idiom> وانمود کردن
to make an a of احمق یانادان کردن
to make an a of any one با کسی اشنایی کردن
will you make one ایا شما به عده ما خواهیدپیوست
whose make is it ساخت کیست کار کیست
make do with something <idiom> جانشین چیزی به جای چیزدیگر
to make a فاهرساختن
to make a نمودار کردن
to make a f. دارایی یاثروت بهم زدن متمول شدن
to make a f. چیزدارشدن
to make an a پیش مزد دادن
to make a r. for something چیز یرا خواهش کردن
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to make one's will وصیت کردن
I cant make it out. من که از این مطا لب چیز ؟ نمی فهمم
to make an a پول پیش دادن
on the make <idiom> سود بردن ازپول یا سکس و...
make a go of <idiom> موفقشدن
to make a for دردسترس گذاشتن
to make up to any one پیش کسی خود شیرینی کردن
to make شاش کردن
to make use of بکار بردن
to make use of استفاده کردن از
to make up for جبران کردن
to make up جبران کردن فراهم کردن
to make up درست کردن تکمیل کردن
to make up ترکیب کردن
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
to make sure یقین کردن
to make sure محقق کردن
to make way پیشرفت کردن
to make way پیش رفتن
to make زهراب ریختن شاشیدن
to make ادرارکردن
to make away بر باد دادن
to make away کار
to make it up اشتی کردن
make for <idiom> به پیش رفتن
to make away ساختن
to make away خلاص شدن از
to make believe وانمود کردن
what d. does it make? چه فرق میکند
to make r. after something چیزی را جستجو کردن
make much of حساب بردن از
make much of استفاده زیاد کردن از
make little of بحساب نیاوردن
make little of ناچیزشمردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com