English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (8 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
carriage freight paid to ... با هزینه حمل تا ...
carriage paid to هزینه حمل به حامل پرداخت شده
carriage paid to ... با هزینه حمل تا ...
carriage and insurance paid to هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
freight paid to هزینه حمل پرداخت شده
freight and insurance paid to هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
i paid him out well خوب تلافی بسرش دراوردم
well paid دارای حقوق کافی
paid-up فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
paid پرداخت شده
i paid him out well خوب از جلوش درامدم
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
well paid employees میگیرند
well paid employees کارمندانی که حقوق خوب
capital paid in سرمایه پرداخت شده
paid in capital سرمایه پرداخت شده
i paid dearly for it بسیار گران برایم تمام شد
i paid his d. wages مزد او را انچه لازم بود دادم
capital paid in ذخیره سرمایه
the work was well paid مزدخوبی برای این کارداده شده
the work was well paid پول خوبی
paid up capital سرمایه پرداخت شده
low-paid کارگرانبادستمزدپائین
post paid که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
reply paid جواب قبول
duties paid حقوق گمرکی پرداخت شده
duty paid گمرک شده
duty paid گمرک پرداخته
She paid for it with her life . بقیمت جانش تمام شد
pre paid از قبل پرداخت شده
pre paid پیش پرداخت
i paid dear for it برای من گران تمام شد
You have paid too much for your car . اتوموبیلت را گران خریدی
fully paid که حقوق خودراتمام میگیرد
delivered duty paid تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
I paid dearly for this mistake . این اشتباه برایم گران تمام شد
He gets paid wering different hats . به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid him back. in his own coin. حقش را کف دستش گذاشتم
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
marriage portion ordinary paid مهرالمثل
carriage کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
there is a p in the carriage درشکه مسافردارد
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کجاست؟
carriage کنترل چاپگر
carriage بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage هزینه حمل
carriage حمل
carriage نرده
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
carriage نورد
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کدام است؟
under carriage ارابه فرود
through carriage حمل یکسره
to keep a carriage درشکه داشتن
carriage کالسکه
carriage and four درشکه چهاراسبه
dual carriage way شاهراه دو طرفه
crossrial carriage پاگیر تیر عرضی
horseless carriage اتومبیل
railroad carriage واگن باری
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
land carriage بار کشی زمینی
ginny carriage واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
land carriage حمل و نقل خشکی
gun carriage قنداق توپ
hackney carriage درشکه کرایهای
horseless carriage درشکه بی اسب
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
railroad carriage اطاق کالسکهای راه اهن
sleeping carriage واگن تختخواب دار
carriage costs هزینه حمل و نقل
carriage costs هزینه باربری
the body of a carriage بدنه یک کالسکه
carriage control کنترل نورد
automatic carriage تعویض خودکار
artillery carriage قنداق سلاح توپخانه
artillery carriage قنداق توپ
top carriage قنداق بالا
water carriage حمل از راه اب
baby carriage کالسکهی بچه
baby carriage صندلی چرخدار بچه
carriage handle دستگیرهحامل
main carriage حاملاصلی
lace carriage حاملتوری
carriage drive خیابان پارک
carriage forward پس کرایه
carriage forward کرایه در مقصدپرداخت میشود
sleeping carriage خوابگاه قطار
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
smoking carriage واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
carriage road راه درشکه رو
carriage return تعویض سطر Return/Enter
carriage return سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return سر سطر رفتن
carriage return بازگشت نورد
carriage forward هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage of goods حمل و نقل کالا
carriage payed کرایه حمل پرداخت شده
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it. چوبش راخورده ام
carriage control dial کنترلشمارهگیرنورد
soft carriage return خط فاصله خالی
to limber up a gun carriage پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
carriage control tape نوار کنترل نورد
car railway carriage واگن
carriage control tape نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
freight غنی ساختن
freight قیمت حمل
freight باربری
freight بار
freight کرایه کشتی
freight کرایه
freight بارکشتی
freight گرانبار کردن حمل کردن
freight حمل کردن
freight هزینه حمل
freight کرایه کردن
freight کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
freight محموله
over freight بار بیش از اندازه هوایی یابار ارسالی زیاد از حد
freight وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
dead freight هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
freight car واگن باری
freight cars واگن باری
advance freight پیش پرداخت کرایه حمل
freight forward پس کرایه
to freight out and home دوسره کرایه کردن
balance of freight پس کرایه
basis of freight پایه محاسبه هزینه حمل
freight note سندکرایه و بارکشی
freight prepaid هزینه حمل پیش پرداخت شده
transit freight هزینه حمل ترانزیتی
freight traffic رفت و امد بار
freight rate نرخ حمل قیمت حمل
freight rate نرخ هزینه حمل
freight rebate تخفیف هزینه حمل
freight release فهرنویسی
freight release بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
freight forwarder هزینه حمل
freight rate هزینه حمل
freight trains قطار باری
freight train قطار باری
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
freight note صورتحساب هزینه حمل
freight lighter قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
freight charges هزینههای حمل
freight charges مخارج حمل
freight collect پس کرایه
freight collect هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight forwarder حمل کننده کالا
freight container کانتینر حمل بار
freight container اطاقک حمل بار یکپارچه
freight forwarder مقام تحویل دهنده کالا
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
freight forwarder عامل حمل و نقل
freight house انبار
railway freight بار راه اهن
railway freight بارکشی راه اهن
railway freight کرایه راه اهن
freight forwarder واسطه حمل و نقل کالا
cost and freight قیمت و بهای حمل و نقل
freight forwarder حمل
freight movement [American E] حمل و نقل بار
freight transportation [American E] حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
freight movement [American E] رفت و آمد بار
freight payable at destination هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
freight route order ترتیب حمل و نقل درجاده ها
data freight receipt رسید اماری حمل
insurance and freight cost هزینه بیمه و حمل
lump sum freight هزینه حمل کلی
lump sum freight هزینه حمل مقطوع
cost insurance and freight سیف
conference freight rate نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
cost insurance, freight قیمت بیمه و هزینه حمل
domestic intercity freight traffic حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
cost,insurance,freight and exchange(cif& بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif& قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& هزینه حمل وتغییرات ارز
reply paid /RP/ [reply prepaid] جواب قبول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com