English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
to paint adoor green دری را رنگ سبز زدن
to paint adoor green رنگ سبز بدری زدن
Other Matches
To umravel a complication . to unlock adoor . to resolve ( untangle )a knotty problem. گره از مشکلی باز کردن ( گشودن )
paint پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
to paint out بازدن رنگ پاک کردن
to paint something [with something] چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
pc paint برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
paint نگارگری کردن نقاشی کردن
paint رنگ شدن
paint رنگ نقاشی
paint رنگ
paint رنگ کردن
rustproof paint رنگ ضد زنگ
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
grease paint رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
priming paint رنگ استری
smooth the paint رنگ کردن و پرداخت کردن
water paint رنگ لعابی
flat paint زمینه
flat paint رنگ مبنا
fireproof paint رنگ نسوز
finishing paint رنگ سازی اماده
surface paint استر
enamel paint رنگ لعابی
to paint the lily چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
traffic paint خط کشی راه
coat of paint اندود رنگ
priming paint رنگ استر
plastic paint رنگ پلاستیکی
phosphorescent paint رنگ تابنده
lay on paint رنگ زدن
luminous paint رنگ شب نما
luminous paint رنگ نور
luminous paint شبرنگ
paint pot گلفشان
paint brush قلم موی نقاشی
paint gun رنگ پاش
paint progarm برنامه نگارگری
paint program نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint remover رنگ زدا
paint roller غلطک رنگ کاری
paint thinner تینر یا رقیق کننده رنگ
paint thinner رقیقگر رنگ
paint thinner تینر رنگ
paint work رنگ کاری ساختمان
Paintbrush/Paint windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
paint coat روکش رنگ
lacquer paint رنگ لاکی
cement paint اندود کردن با دوغاب سیمان
war paint نقاشی بدن برای رزم و پیکار
to coat something [with paint] چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
paint cup مخزنرنگ
oil paint رنگ روغنی
oil paint رنگ روغن
paint spray اسپریرنگ
gloss paint رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
paint stripper مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
poster paint تقریبابیرنگ
wall paint رنگ دیوار
fluorescent paint رنگ فلورسنت
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
bituminous paint رنگ قیردار
bituminous paint رنگ قیری
battery paint رنگ باتری
antirust paint رنگ ضد زنگ
antirust paint ضد زنگ
anticorrosive paint ماده ضد زنگ
paint spray gun پیستوله رنگ
paint roller mill غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint roller mill دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
to strip the paint off the wall رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
linseed oil paint رنگ روغن برزک
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
paint spray gun رنگ پاش
paint spraying equipment تجهیزات رنگ پاشی
to paint the town red مستی کردن اشوب کردن
to paint the town red عربده کردن
anti flouing paint رنگ ضد خزه
acid resisting paint رنگ ضد اسید
acid proof paint رنگ ضد اسید
rust protection paint رنگ ضد زنگ
paint the town red <idiom> اوقات خوشی داشتن
His fingers were stained with paint . روی انگشتانش لکه های رنگ بود
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
You have rubbed your coat against some wet paint . کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
green سبز کردن
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green PC رایانه سبز
green <idiom>
green معتدل
green خرم
green تازه
green ترو تازه نارس
green بی تجربه
green رنگ سبز
green سبزیجات
green سبز
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green سبزشدن
green سبزه چمن
bottle green سبزپررنگ
green ball توپسبز
practice green شروعبهسبزشدن
green beam شعلهیسبز
green cabbage کلمسبز
green space فضایسبز
green walnut گردویتازه
forest green سبز زیتونی
green russula نوعیقارچسبز
green peas نخودفرنگی
green peppers فلفل سبز
emerald green سبززمردی
to incline to green یا مایل بودن
to incline to green بسیبزی زدن
green light چراغ سمت راست
forest green رنگ سبز تیره مایل بزرد
grass green رنگ سبز چمنی
green alga جلبک سبز
sea green رنگ سبز مایل بابی
emerald green زمردین
emerald green زمردی
green cards کارت سبز
green card کارت سبز
Green Berets سبز کلاهان
almond green رنگ مغز پستهای
bromocresol green سبز برموکرزول
village green میدان دهکده
dark green سبزسیر
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
Green Beret تکاور - کماندو
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
green with envy از حسادت ترکیدن
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
deep green رنگ سبز تند و تیره
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
Green architecture معماری سبز
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
green beans لوبیا سبز
to turn green سبز رنگ شدن
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
green revolution انقلاب سبز
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
Green Paper برگهنظرخواهی
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
green salad سالادسبز
Light green. رنگ سبز روشن
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
green thumb <idiom>
green with envy <idiom>
jade green رنک سبزمایل به ابی
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
pea-green سبز نخودی
green belts کمربند سبز
green belt کمربند سبز
green pepper فلفل سبز
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
kendal green پارچه پشمی سبزرنگ
green meat گیاه خوراکی
green meat سبزی
green meat گوشت کهنه
long green دلار کاغذی پشت سبز
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green jaundice یرقان سبز
green jaundice سبزی
malachite green سبز مالاشیت
mead green سبز چمنی
green house گرمخانه
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
long green اسکناس پشت سبز
pace of the green سرعت گوی
green mold کفک سبز
jade green رنگ سبز یشمی
in the green tree بخت سبز
green tea چایی سبز
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
green tea چای سبز
green stuff سبزیجات
green vegetable سبزی خوراکی
green stuff سبزی
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green vitriol زاج سبز
green wood چوب تر
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
in the green tree سرسبز
in the green tree خوشبخت
green house گلخانه
green gun لوله پرتاب سبز
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green concrete بتن تازه
green concrete بتن تازه ریخته شده
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green peak دارکوب سبز
pea green زرد مایل بسبز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com