Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
to pass in review
سان دیدن
Search result with all words
pass in review
رژه رفتن
pass in review
دفیله رفتن فرمان به رژه
Other Matches
review
بازدید
review
بازدید انتقاد کردن
review
تجدید نظر دوره کردن
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
3 parade
review
تجدید
review
تجدید نظرکردن
review
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
review
بررسی کردن مرور
review
تجدید نظر
review
رژه نشریه
review
مجله
review
مرور
review
مرورکردن
review
سان دیدن
review
بازدیدکردن
review
انتقاد کردن
review
بررسی
review
دوره کردن
review
بازبین
review
مقالات انتقادی نوشتن
book review
مقاله درباره کتاب
formal review
سان رسمی
book review
انتقاد از کتاب
judicial review
تجدید نظر قضائی
market review
بررسی بازار
it is not subject to review
دران روا نیست
it is not subject to review
تجدید نظر
court of review
دادگاه تجدید نظر
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
review order
لباس وتحملات سان
formal review
بررسی رسمی
olympic review
نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
informal design review
مرور غیررسمی طرح
post implementation review
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
To review the past in ones minds eye .
گذشته را از نظر گذراندن
program evaluation review technique (per
روش ارزیابی و بررسی برنامه
Due to the review security procedures were modified .
به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
to pass on
امدن
to pass off
خارج شدن
to pass on
پیش رفتن
to pass on
گذشتن
to pass over
صرف نظرکردن از
to pass off
تاشدن
to pass off
برگذارشدن گذشتن
to pass on
درگذشتن
to pass off
ازمیان رفتن
to pass on
رخ دادن
to pass off
بیرون رفتن
to pass over
چشم پوشیدن از
by pass
شنت کردن
by pass
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
by pass
اتصال کوتاه
This too wI'll pass.
این نیز بگذرد
To get a pass.
امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
come to pass
اتفاق افتادن
come to pass
رخ دادن
pass through
دیدن
two pass
دوگذری
two pass
دو گذری
to pass over
نادیده رد شدن ازپهلو
by pass
لوله یدکی جا گذاشتن
one pass
تک گذری
pass off
بیرون رفتن
pass off
به حیله از خود رد کردن
pass off
بخرج دادن قلمداد کردن
pass off
نادیده گرفتن
pass on
پیش رفتن
pass on
در گذشتن
pass on
ردکردن
pass on
دست بدست دادن
pass out
ناگهان بیهوش شدن
pass out
مردن ضعف کردن
pass over
عید فصح
pass over
عید فطر
pass over
غفلت کردن
pass over
چشم پوشیدن
pass through
متحمل شدن
pass under
رد شدن از جلو موج سواردیگر
pass up
رد کردن صرفنظر کردن
pass off
تاشدن
pass off
برگزار شدن
one pass
یک گذری
to pass for
قلمدادشدن بجای
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
outside pass
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
to pass by any one
از پهلوی کسی رد شدن
to pass a way
مردن نابود شدن
to pass a way
درگذشتن
to pass a way
گذشتن
to pass
سدی راشکستن ودل بدریازدن
to come to pass
روی دادن
to come to pass
واقع شدن
pass away
مردن
pass away
درگذشتن
through pass
پاس کوتاه از میان مدافعان
pass by
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
pass by
ول کردن
pass off
برطرف شدن
second pass
گذر دوم
pass
رد کردن چوب امدادی
pass
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pass
معبر
pass
گردنه
pass
مسیر کوتاه جنگی
pass
اجازه عبور
pass
معبر جنگی
pass
تصویب شدن
pass
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass
گذر
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
pass
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
pass
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
pass
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
pass
انتقال یافتن منتقل شدن
pass
گذرگاه کارت عبور گذراندن
pass
عبورکردن
pass
پاس دادن
pass
سبقت گرفتن از خطور کردن
pass
پاس
pass
وفات کردن
pass
تمام شدن
pass
قبول کردن
pass
رخ دادن
pass
تصویب کردن قبول شدن
pass
رد شدن سپری شدن
pass
عبور کردن
pass
رایج شدن
pass
اجتناب کردن
pass
کلمه عبور
pass
جواز
pass
گذراندن تصویب شدن
pass
بلیط
pass
جواز گذرنامه
pass
پروانه
pass
گردونه گدوک
pass
راه
pass
گذرگاه
pass
گذر عبور
pass
گذشتن
pass
گذراندن
to pass somebody something
به کسی چیزی دادن
pass on
<idiom>
رد کردن چیزی که دیگر
pass on
<idiom>
مردن
pass out
<idiom>
ضعیف وغش کردن
over-pass
پل روگذر
over-pass
پل هوایی
pass off
<idiom>
تظاهر کردن
pass off
<idiom>
جنس را آب کردن
by pass
دور زدن مانع
by pass
لوله فرعی
by pass
گذرگاه فرعی
I could pass for a Greek .
می توانم خودم رایونانی جابزنم
boarding pass
کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
ore pass
عبورسنگمعدن
by-pass taxiway
محلعبورلولهآب
wall pass
پاس مستقیم
two pass assmbler
هم گذر دو گذری
two pass assembler
همگذار دوعبوری
make a pass at someone
<idiom>
two pass assembler
همگذار دو گذره
roll pass
رخده نورد
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
To pass an examination .
درامتحان قبول شدن
sell the pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
pass muster
<idiom>
آزمایش را با موفقیت
sell to pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
shovel pass
پاس از زیر بازو
shovel pass
پاس اززیر بازو
sea pass
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
screen pass
پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
To pass a bI'll through parliament .
لایحه یی را از مجلس گذراندن
To pass the exam on the first try.
یک ضرب در امتحان قبول شدن
slap pass
پاس اریب
spot pass
پاس غیرمستقیم
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
to pass one's view
از نظرگذشتن
to pass the ball to somebody
توپ را به کسی پاس دادن
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to pass by any thing
رعایت نکردن
to pass the buck
<idiom>
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به دیگری دادن
to pass off a counterfeit
چیز قلب یا سکه ناسره رابخرج دادن
to pass the buck to somebody
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به کسی دادن
to pass into silence
فراموش شدن
to pass into silence
مسکوت عنه ماندن
to pass muster
پذیرفته شدن
to pass a resolution
مقر رداشتن
to pass a dividend
سود کسی را درموقع خودندادن
to pass a disease on
بیماری منتقل کردن
triangular pass
پاس مثلثی
sprint pass
مبادله نامرئی چوب امدادی
suicide pass
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
three pass assembler
همگذار سه گذره
pass a judgement
قضاوت کردن
triangle pass
پاس مثلثی
to pass one's word
قول دادن
free pass
مجوزورود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com