Dictiornary-Farsi | to pour oil on the flame | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 94 (6 milliseconds)

English	Persian
to pour oil on the flame	اتش خشم را دامن زدن
to pour oil on the flame	دعوارا سخت کردن
to pour oil on the flame	نمک بر زخم پاشیدن


Other Matches

pour	باریدن
to pour out	بیرون ریختن
pour	جاری شدن یا ساختن
pour out <idiom>	به بیرون مساطه کردن
pour out <idiom>	دردودل کردن
pour	افشاندن جاری شدن
pour	ریزش
pour	پاشیدن
pour	تراوش بوسیله ریزش
pour	مقدار ریزپ چیزی
pour	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pour	ریختن
pour	روان ساختن
bottom pour	از زیر ریختن
to pour out tea	چایی ریختن
to pour rays	پرتو افکندن یا پاشیدن
top pour	ریختن از بالا
pour point	نقطه سیلان
pour it on thick <idiom>	ماهرانه چاپلوسی کردن از
pour point	نقطه ریزش
pour point	نقطه جاری شدن
to pour oil on fire	نمک برزخم پاشیدن
to pour oil on fire	اتش رادامن زدن
to pour cold water on	دلسرد کردن
to pour cold water on	سرد کردن
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
Shall I pour you a cup of tea?	برایتان یک فنجان چای بریزم ؟
to pour out abusive words	سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
To confide in someone. To pour out ones heart to someone.	با کسی درد دل کردن
To pour clean water over some ones hand . <proverb>	آب پاکى روى دست کسى ریختن .
pour oil on troubled waters <idiom>	آب روی آتش ریختن
to pour hot water over tea	اب گرم روی چایی ریختن
to pour oil on troubled water	خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
to flame up	سرخ شدن
to flame up	بهیجان امدن
old flame	فردیکهبااورابطهرمانتیکداشتهاید
flame	برافروختگی
flame out	قطع احتراق
flame	زبانه اتش
flame	مشتعل شدن تابش
flame	شعله زدن زبانه کشیدن
flame	شورعشق
flame	تب وتاب
flame	الو
flame	ارسال پیام نامناسب به کاربر
flame	شعله
flame cut	با جوش بریدن
flame cultivator	دستگاه مخصوص سوزاندن علف
flame cleaning	تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
carburizing flame	شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
flame thrower	شعله افکن
flame braze	زرد جوش کردن
flame-thrower	اتش پاش
flame projector	اتش پاش
white flame	شعله سفید
gas flame	لامپ گازی
flame spreader	شعلهپخشکن
to smother a flame	شعله ای را خاموش کردن
flame-throwers	اتش پاش
flame cutting	جوش بری [مهندسی]
flame damper	شعله خفه کن
to fan the flame	نمک برزخم پاشیدن
lurid flame	شعله دودنما
lurid flame	شعله تیره
heating flame	شعله
flame photometer	نورسنج شعلهای
gas flame	چراغ گازی
flame tree	درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
flame test	محک شعله
flame spray	تزریق کردن شعلهای
flame scraf	با شعله پهن کردن
flame safety	ایمنی در مقابل شعله اتش
flame proof	ضد شعله
neutral flame	شعله خنثی
oxidizing flame	شعله اکساینده
to fan the flame	برشدت چیزی افزودن
to fan the flame	اتش رادامن زدن
flame photemetry	نورسنجی شعلهای
flame harden	با شعله سخت کردن
flame hardening	سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
flame holder	شعله نگهدار
reducing flame	شعله احیاگر
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight	کشتی مس
rate of flame propagation	سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
acetylene oxygen flame	شعله استیلن اکسیژن
rate of flame propagation	سرعت انتشار شعله
hydrogen flame detector	اشکارساز شعلهای هیدروژن
flame ionization detector	اشکارساز یونش شعلهای
multi flame burner	اجاق چند شعله
oxy hydrogen flame	شعله اکسی ئیدروژن
flame adjustment wheel	چرخ تنظیم شعله