English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
Other Matches
charges خرج
charges متهم کردن
charges بار الکتریکی
charges موردحمایت
charges پرکردن
charges مطالبه بها
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges زیربار کشیدن
charges عهده دارکردن
charges گماشتن
charges بار مسئولیت
charges وزن
charges هزینه
charges خرج منفجره
charges پر کردن
charges خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charges محفظهای
charges مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charges بدهکار کردن
charges بار کردن
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges اتهام
charges حمله به حریف
charges خطای حمله
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges بار
charges حمله اتهام
charges عهده داری
charges شارژ کردن شارژ
charges متهم ساختن
charges تصدی
depth charges خرج عمیق
dock charges هزینههای حوض dock-dues : syn
freight charges مخارج حمل
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
repulsion of charges نیروی دافعه بارها
flashless charges خرج بی شعله
flashless charges خرج کم کننده شعله
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
freight charges هزینههای حمل
handling charges هزینههای جابجایی کالا
pilot charges هزینههای راهنما
overhead charges هزینه ثابت عمومی
deferred charges هزینههای انتقالی
deferred charges پیش پرداخت هزینه
transport charges کرایه
depth charges خرج زیرابی بمب زیرابی
depth charges بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
capital charges هزینههای سرمایه
additional charges اتهامات اضافی
additional charges خرجهای اضافی
bank charges هزینههای بانکی
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
bank charges bank
examples of charges نشانههاینظامی
charges collect هزینه نقدا" دریافت میشود
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
charges prepaid هزینه پیش پرداخت شده
collection charges هزینه وصول
Find demolition charges to قوطی مواد منفجره همه منظوره
press ازدحام
to press up با فشار بالابردن
to press up سوی بالافشار دادن
press دستگاه فشار
press تاکتیک دفاعی فشرده
press قاب راکت تنیس
press فشار روی دفاع
press بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press چاپ
press مطبوعات
press له کردن
press عامل موثر
press ماشین فشار
press دادن
press جمعیت
in the press زیر چاپ
press ماشین چاپ
press مطبعه
press مطبوعات جراید
press وارداوردن
press فشردن زور دادن
press ازدحام کردن اتوزدن
press دستگاه پرس
press چاپ فشار
in the press تحت طبع
press up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press فشار دادن با انگشتان
press فشار دادن
press فشار
press قفسه
press عصاره گرفتن
press فشردن
press فشاراوردن
press report گزارش خبری
straightening press پرس مستقیم کنی
press key تکمه فشاری
press law قانون مطبوعات
press mark علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
press part بخش فشرده
press vice منگنه
press gallery لژ نمایندگان مطبوعات
press gallery جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
press hot فشردن گرم
oil press چرخ روغن گیری
percussion press پرس ضربهای
plate press پرس صفحه باتری
oil press دستگاه عصاری
pneumatic press پرس بادی
press agent مامور اگهی و تبلیغ
press attache وابسته مطبوعاتی
press bed بخش زیرین پرس
press board مقوای فشرده
press brake پرس خمشی
press campaign مبارزه مطبوعاتی
press cast ریختن تحت فشار
press casting ریخته گری فشاری
press fit پرس شده
need press theory نظریه نیاز- فشار
punch press پرس منگنه
press wheel چرخفشار
treadle press ماشین چاپ پایی
wine press چرخشت
etching press ماشینچاپقلمزن
To press ones luck . لگد به بخت خود زدن
stop press خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
press officer سخنگوییکارگانیاموسسه
press cutting برش دهنده فشاری
garlic press سیرخودکن
lithographic press چاپزغالی
pollen press فشارگرده
press bar دستهفشار
press corps گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
to send to the press برای چاپ فرستادن
in the press conference در مصاحبه مطبوعاتی
punching press پرس سوراخ کننده
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
screw press قید
screw press منگنه
sewing press ماشین کتابدوزی
solids press down دج ها سوی پایین فشار می اورند
solids press down اجسام جامد سوی
tiger press حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to press back با فشار عقب بردن
to press for an answer با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
to press ahead with با زور ادامه دادن
yellow press مطبوعات جنجالی
press chamber حفرهفشار
moulding press منگنه
clothes press گنجه جا رختی
press-ganging دسته مامور جلب مشمولین
drawing press پرس کششی
drill press متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
drill press دستگاه مته
drop press پتک خودکار اهنگری
extrusion press اشترانق پرسه
filter press صافی فشاری
folding press پرس خم کاری
press-ganged دسته مامور جلب مشمولین
press-gang دسته مامور جلب مشمولین
forging press پرس چکش کاری
press-gangs دسته مامور جلب مشمولین
press conference مصاحبه مطبوعاتی
clean and press حرکت پرس وزنه برداری
cabbaging press پرس هیدرولیک
c frame press پرس با قالب "سی " شکل
copying press منگنه سوادبرداری
crank press پرس کششی اهرم
cutting press پرس قطع کننده [مهندسی]
briquetting press پرس متعادل یا بالینگ پرس
bench press پرس میزی
die press فشردن
baling press بالینگ پرس
press conferences مصاحبه مطبوعاتی
press gangs دسته مامور جلب مشمولین
freedom of the press ازادی مطبوعات
hot press مهره
hot press پرس کردن گرم
printing press ماشین چاپ
hydrostatic press منگنه ابی
press releases مطلب مطبوعاتی
press release مطلب مطبوعاتی
baling press پرس متعادل
legg press تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
letter press مواد چاپی
letter press نوشته وابسته به عکسها
liberty of the press ازادی مطبوعات
mechanical press پرس
power press پرس
hot press منگنه ماشین اهار
hydraulic press پرس هیدرولیکی
hot press برق انداختن
press box لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
hot press اهار زدن
press boxes لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com