English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (5 milliseconds)
English Persian
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
Other Matches
provoke تحریک کردن
provoke دامن زدن برانگیختن
provoke برافروختن خشمگین کردن
to provoke passion شهوت انگیز بودن
to provoke a person to anger کسیرا خشمگین کردن
to provoke a person to anger اوقات کسی را تلخ کردن
to provoke a person to anger کسیرابه غضصب دراوردن
to provoke a person's anger کسیرا خشمگین کردن
to provoke a person's anger اوقات کسی را تلخ کردن
Dont provoke me to talk. دهانم را باز مکن!
breaks کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
breaks مجزاسازی
breaks تجزیه
breaks تفکیک
breaks انتخاب شود
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
breaks فرمان BREAK
breaks شکست
breaks قطع کردن
breaks پاره کردن
breaks راحت باش
breaks شکستن
breaks خردکردن
breaks ازهم باز کردن
breaks شکستگی
breaks طلوع مهلت
breaks وقفه
breaks شکاف
breaks گسیختگی
breaks نقطه فرودپرنده
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
breaks شکستن موج
breaks جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
breaks فتن
breaks زنگ تفریح
breaks نقض کردن
coffee breaks تنفس
tie-breaks بهم خوردن وضع مساوی
tie-breaks تای برک
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
Where shall we be if another world war breaks out ? اگر جنگ جهانی دیگری رخ دهد کارما بکجا می کشد ؟
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com