Dictiornary-Farsi | to pull up a plant | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
to pull up a plant	گیاهی را ازریشه دراوردن


Other Matches

in plant	رویان
plant	تاسیسات
plant	کارخانه
plant	ماشین
plant	دستگاه
plant	ماشین الات کارخانه
plant	نبات کارخانه
plant	رستنی
plant	گیاه نهال
plant	مستقر کردن
plant	در زمین قراردادن
plant	کارگاه
plant	تجهیزات کارگاه
to plant out	درفاصلههای معین کاشتن
plant	گیاه
plant	واحد صنعتی
plant	وسایل
plant	غرس کردن
plant	محل کارخانه یا کارگاه
plant	کاشتن
plant out	نشا کردن
plant out	در فواصل معین کاشتن
in plant	درحال رویش درحال رشد
f. plant	گیاه برگی یابرگ دار
to plant out	از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
plant	کشت و زرع کردن نهال زدن
plant	ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
gas plant	fraxinella=
generating plant	کارخانه برق
coking plant	کارخانه ذغال سازی
generating plant	پست نیرو
plant geography	جغرافیای گیاهی
to plant oneself	مستقرشدن
cooling plant	تاسیسات سردکننده
to plant oneself	جابگیر شدن
to plant down ther	اینه کردن
cement plant	کارخانه سیمان
humble plant	گل ناز
to plant down ther	پول نقد دادن
ice plant	کارخانه یخ ساز
concrete plant	کارخانه بتن سازی
concreting plant	کارخانه بتن سازی
contractor plant	کارخانه پیمان کار
galvanizing plant	واحد اب روی کاری
energy plant	کارخانه تولید نیرو
energy plant	نیروگاه
electric plant	کارخانه برق
electric plant	نیروگاه
dressing plant	تاسیسات تهیه سنگ معدن
generating plant	نیروگاه
desalination plant	واحدی جهت گرفتن املاح
desalination plant	واحد ملح گیری
cotton plant	بوته پنبه
foliage plant	گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
cotton plant	درخت پنبه
cooling plant	سردخانه
contractors plant	ماشینهای ساختمانی
granulating plant	تاسیسات یا واحد گرانولاسیون
indigo plant	گیاهان نیل دار درخت نیل
plant food	غذای گیاهی
plant food	غذای گیاه
plant louse	شته
plant louse	شپشه
plant mix	مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
plant mixing	اختلاط در کارخانه
plant mixing	امیختن در کارخانه
plant records	امار تجهیزات کارگاه
the stem of a plant	ساقه گیاه
telephone plant	تشکیلات مراکز تلفن خودکار
smelting plant	کارخانه ذوب
sintering plant	تاسیسات زینتر
sensitive plant	گیاه حساس
sensitive plant	حساسه
seed plant	بذر گیاه
plant construction	ساختمان کارخانه
pilot plant	واحد ازمایش صنعتی
pilot plant	کارخانه نمونه
indigo plant	بوته نیل
to plant down ther	اخ کردن
to miss plant	سبز نشدن
lemon plant	یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
lighting plant	تاسیسات روشنایی
to lose plant	پژمرده شدن
manufactoring plant	کارخانه تولیدی
metallurgical plant	کارخانه ذوب اهن
mobile plant	دستگاه متحرک
to lose plant	مردن
ordnance plant	کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
plant oneself	مستقر شدن
ordnance plant	کارخانجات اردنانس
plant ecology	بوم شناسی گیاهی
pilot plant	کارگاه نمونه
seed plant	گیاه تخم دار
vinegar plant	بچه سرکه
power plant	تاسیسات جریان قوی
power plant	نیروگاه
power plant	پیش راننده
power plant	نیروگاه موتور مولدنیرو
power plant	موتوربرق
power plant	دستگاه مولد نیرو
power plant	محرکه وسیله نقلیه
power plant	دستگاه تولیدنیروی
power plant	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant	نیروگاه برق
plant cell	سلولگیاهی
refining plant	پالایشگاه
structure of a plant	ساختمانگیاه
lubricants plant	گیاهروغنی
treatment plant	طرزعملدستگاهماشین
xerophylus plant	گیاه خشک دوست
agglomerating plant	واحد یا تاسیسات زینتر
building plant	وسایل ساختمان
egg plant	بادنجان
plant-dyes	رنگینه های گیاهی
batching plant	مرکز اندازه گیری
pot plant	گیاهخانگی
plant pot	دیگپلاستیکی
air plant	گیاه هواخوریاهواروی
bedding plant	گیاهیگلدار
rubber plant	درخت کائوچو
power plant	مرکز تولید نیرو
low voltage plant	تاسیسات فشار ضعیف
nuclear power plant	نیروگاه هسته ای
central mixing plant	مرکز اختلاط بتن
pavana wood plant	بیدانجیرختابی
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
catalytic reforming plant	تبدیلکاتالیزوریگیاه
tin smelting plant	کارخانه ذوب قلع
nuclear power plant	تاسیسات انرژی هستهای
pavana wood plant	هندی
pavana wood plant	حب الملوک
pepper plant or vine	درخت فلفل
tidal power plant	کارگاهقدرتجزرومد
pavana wood plant	بیانجیر
pavana wood plant	کرچک هندی
power generating plant	تاسیسات تولید نیرو
open hearth plant	تاسیسات کوره زیمنس مارتین
isolated electric plant	نیروگاه روستایی
acid restoring plant	کارگاه بازیابی اسید
castor oil plant	گیاه کرچک
high voltage plant	نیروگاه فشار قوی
air exhausting plant	دستگاه خلاء
high head plant	تاسیسات فشار قوی
air conditioning plant	تاسیسات تهویه مطبوع
cast steel plant	کارخانه فولادریزی
gold and silver plant	حشیشه القمر
acid recovery plant	کارگاه بازیابی اسید
copper smelting plant	کارخانه ذوب مس
blast furnace plant	تاسیسات کوره بلند
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
castor oil plant	کرچک
aggregate batching plant	دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
coke oven plant	کوره پزخانه ذغالی
waste water purification plant	تصفیه خانه فاضلاب
impluse voltage testing plant	ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
by product cock oven plant	محصولات فرعی کک سازی
atomic power station [plant]	نیروگاه هسته ای
cross section of a power plant	قسمتعرضینیروگاه
high tension power plant	نیروگاه فشار قوی
molding sand preparation plant	واحد تهیه ماسه قالب گیری
pull up	بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
to pull	افسانه جعل کردن
pull through	در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
pull through	در سختی بکسی کمک کردن
pull through	در تنگنا کمک یافتن
pull over	ژاکت
pull over	عرق گیر
pull down	پایین اوردن تخفیف دادن
pull together	همکاری کردن
pull up	جلو افتادن رسیدن
pull up	کاستن سرعت اسب
pull up	صعود
pull up	جلوگیری کردن
pull up	اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
pull up to	به چیزی رسیدن
pull up to	با چیزی برابر شدن
pull up with	به چیزی رسیدن
pull up with	با چیزی برابر شدن
to pull through	به هدف خود رسیدن
to pull down	ویران کردن
to pull off	بردن
to pull	اغراق گفتن
to pull down	خراب کردن بی بنیه کردن
to pull down	ارزان کردن
to pull in	دست از کار یا رویه خودکشیدن
to pull in	داخل واگن خانه شدن
to pull off	برداشتن
to pull out	از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
to pull through	جنس
to pull together	باتفاق زیستن
Pull yourself together.	حواست را جمع کن
to pull off	باوجود دشواری انجام دادن
to have the pull of	برتری داشتن بر
to have the pull of	اعمال نفوذکردن بر
to pull through	کامیاب شدن
to pull through	موفق شدن
to pull through	رها شدن
pull up	توقف کردن [اتومبیل]
pull through <idiom>	بهبود یافتن
pull over <idiom>	متوقف کردن ماشین گوشه جاده

to pull up a plant

گیاهی را ازریشه دراوردن