Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
English
Persian
to refuse somebody entry
[admission]
کسی را در مرز برگرداندن
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
Other Matches
You can't refuse me that !
این
[درخواست یا پیشنهاد مرا]
را باید قبول کنید!
to refuse somebody something
چیزی را از کسی رد کردن
to refuse somebody something
چیزی را از کسی نپذیرفتن
refuse
امتناع نپذیرفتن
refuse
ادم بیکاره
refuse
عدم پذیرش
refuse
اشغال
refuse
پس مانده
refuse
فضولات
refuse
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse
رد کردن نپذیرفتن
refuse
سرباز زدن
to refuse somebody admittance to something
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to refuse to follow somebody
وفاداری به کسی را نپذیرفتن
we must winnow away the refuse
بگیریم
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
to refuse to give somebody one's allegiance
وفاداری به کسی را نپذیرفتن
You are free to accept or refuse it.
درقبول و رد آن مختارید
to reject
[refuse]
an application
درخواست نامه ای را رد کردن
He wouldnt dare refuse.
سگ کیست که قبول نکند
To refuse a criticism. To brush aside an objection.
ایراد واعتراضی رارد کردن
I wont be bullied . Iwont cringe to power. I refuse to brow-beaten To use force(violence).
زیر بار زور نخواهم رفت
re entry
ورود
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
right of entry
حق ورود
no entry
ورودممنوع
re-entry
اعاده تصرف
entry
دخول
entry
قلم
entry
ثبت
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry
نقطه شروع پرش یا چرخش
entry
شرکت کننده
entry
فقره
entry
چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry
ثبت دردفتر ثبت
entry
مدخل
entry
راه راهرودر
entry
ورود
entry
ادخال
entry
ورود راهرو
re entry
اعاده تصرف
re-entry
ورود
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry
عمل ورودی
entry
در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry
اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry
آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
re entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
single entry
حسابداری فردی
single entry
حسابداری ساده
to make an entry of
ثبت
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
post entry
ثبت پس از موقع
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
gable-entry
راهروی ورودی
port of entry
بندرمحل ورود
port of entry
بندر مقصد
make an entry
وارد کردن
to make an entry of
کردن
to make an entry of
وارد
entry door
ورودی
lobby-entry
راهرو
lobby-entry
مدخل
entry door
در ورودی
entry door
در جلویی
[ساختمان]
head-first entry
پرشباسر
feet-first entry
پرشسیخی
entry doors
در های ورودی
undefined entry
فقره تعریف نشده
make an entry
ثبت کردن
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
entry plan
طرح دخول به سر پل
entry plan
طرح ورود به بندر
data entry
ثبت داده ها
entry line
سطر ورودی
double entry
دفتر داری مضاعف
data entry
داده دهی
entry keydoard
صفحه کلیدورودی
entry keydoard
صفحه کلید ادخال
entry instruction
دستورالعمل دخول
entry group
گروه واجد شرایط
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
data entry
ثبات داده ها ورود داده ها
entry condtion
شرط دخول
entry block
کنده مدخل
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
ease of entry
سهولت ورود
double entry
سیستم دفترداری دوبل
entry point
نقطه دخول
bill of entry
افهارنامه ورودی
bill of entry
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
barrier to entry
منع ورود به صنعت
home use entry
اعلامیه مصرف
home use entry
اعلامیه مصرف شخصی
key entry
دخول کلیدی
entry side
جهت دخول
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
cost to entry
هزینه ورود
entry point
نقطه ورود
entry side
جهت ورود
forcible entry
ورود عدوانی
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
forcible entry
هتک حرمت منازل
data entry device
دستگاه داده دهی
data entry specialist
متخصص داده دهی
data entry operator
متصدی داده دهی
data entry mode
حالت ثبت داده ها
data entry form
فرم ورودی داده ها
customs entry form
افهارنامه گمرکی
end lobby-entry
مدخل
clear-entry key
کلیدصفحههوشیار
remote job entry
ادخال کار از دور
remote job entry
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
forceble entry and detainer
هتک حرمت منازل
forceble entry and detainer
تصرف عدوانی
law of prior entry
قانون تقدم ورود
forcible entry and detainer
ید عدوانی
forcible entry and detainer
تصرف عدوانی
double entry table
جدول دو سویی
double entry bookkeeping
حسابداری دوبل
entry level jobs
شغلهای غیر تخصصی
direct data entry
داده دهی مستقیم
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
fine data entry control
کنترلدخولاطلاعاتعالی
fast data entry control
کنترلدخولاطاعاتسریع
To make a forcible entry into a building.
بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator
[of illegal migration/immigration / entry]
[British E]
قاچاقچی آدم
[در سر مرز]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com