Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
to roll up the enemy line
حمله جناحی
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
Other Matches
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
to pierce the enemy's line
در خط
enemy
دشمن
enemy
عدو
enemy
خصم
the enemy
کشتی دشمن
enemy
دشمن کردن
the enemy
نیروی دشمن
One enemy is one too many.
یک دشمن هم زیاد است
potential enemy
دشمن حتمی
potential enemy
دشمن اصلی
alien enemy
دشمن خارجی
We cloced in on the enemy .
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
arch enemy
ابلیس
arch enemy
شیطان
arch enemy
دشمن بزرگ
no enemy is insignificant
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
be your own worst enemy
<idiom>
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
enemy state
حکومت دشمن
to locate the enemy
جای دشمنی را معین کردن
to fight with the enemy
همراه = با
enemy state
دولت دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
enemy forces
نیروهای دشمن
One enemy is too many, a hundred friend are too few.
<proverb>
یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
enemy in liken of friend
دشمن در لباس دوست
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
Enemy troops poured into the city.
سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions .
توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
roll out
از حافظه جمع کردن
roll
غل دادن
roll
غلتک زدن
roll
گردکردن
roll
بدوران انداختن
roll
غلتیدن
roll
غلت خوردن گشتن
roll
تراندن
roll
تردادن
roll
تلاطم داشتن
roll
غلطیدن
roll
غلتاندن غلت دادن
roll
نورد
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll out
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll
طومار
roll
لوله
roll
توپ
roll
صورت
roll
فهرست پیچیدن
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
roll
چیز پیچیده
roll
چرخش گردش
roll
غلتک
roll
غلتش ناو
roll
غلطیدن ناو
roll up
اندوختن
roll in
<idiom>
باقیمت بالایی رسیدن
roll around
<idiom>
برگشتن
roll up
چرخیدن
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
roll up
رویهم جمع شدن
roll up
انباشتن
to roll on
صاف کردن
to roll on
غلتیدن
to roll on
اسان رفتن
to roll by
صاف رفتن
to roll by
غلتیدن
roll up
جمع کردن
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll
انحراف به چپ یا راست
roll
دوران حول محور طولی غلطش
roll
ناوش
roll
ناویدن
roll
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
چرخش توپ والیبال
roll
فهرست
roll
نورد کردن
roll
طاقه
roll out
سر خوردن هواپیما
roll out
دویدن هواپیما روی باند
to roll by
اسان رفتن
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll in
در حافظه پهن کردن
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
roll
ثبت
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
bottom roll
غلطک ماتریسی
jelly roll
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll scroll
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll up one's sleeves
<idiom>
سخت تلاش کردن
jelly roll
رولت
breaking down roll
نورد شکست
jack roll
چرخ چاه
roll stand
مقام نورد
crushing roll
غلتکسنگشکن
break down roll
پیش نورد
roughing roll
پیش نورد
call the roll
حاضر و غایب کردن
call the roll
حضور و غیاب کردن
western roll
غلطیدن افقی از روی میله
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll
ضربات مداوم
drum roll
تندزنی
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
roll over credit
اعتبار گردان
roll paper
کاغذ لولهای
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll pass
کالیبر نورد
roll pass
رخده نورد
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
blooming roll
دستگاه نوردشمشه
pancake roll
گوشتو...درستمیشود
roll back
عمل تنزل دادن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back
عقبگرد
grooved roll
نورد شیاردار
sausage roll
نوعیغذاباسوسیس
spring roll
مربوطبهغذایچینی
toilet roll
دستمالتوالت
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To roll up ones sleeves.
آستینهارابالازدن
grooved roll
غلطک شیاردار
pancake roll
کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll back
عقب کشی
roll call
حاضر و غایب
blooming roll
نورد شمشه
sheet roll
نورد ورق
bed roll
رختخواب پیچ
bead roll
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
roll film
فیلملولهای
bed roll
خاموت انکادره
muster roll
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
roll back
عقب کشیدن
backing roll
غلطک پشت بند
back up roll
غلطک پشت بند
roll back
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
giant roll
تاب
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
dummy roll
نورد کور
cross roll
نورد عرضی
period of roll
زمان تناوب چرخش
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
rock'n'roll
رقص راک اندرول
rock'n'roll
رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll
رقص راک اندرول
rock and roll
رقص بحنبان وبچرخان
angle-roll
ابزار گرد
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
roll of honour
لیست افتخار
period of roll
دوره تناوب
to be on the pay roll
مواجب یا مزد گرفتن
hot roll
نورد کردن داغ
roll of thunder
غرش رعد
idle roll
غلطک کور
dummy roll
غلطک کور
roll call
شیپورجمع
drag roll
غلطک کششی
roll call
حضور و غیاب
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
the roll of a ship
غلت کشتی
the roll of the sea
غلت یا موج اب دریا
roll call
نامیدن افراد
to be on the pay roll
جزوکارمندان یا مزدوران بودن
roll of honour
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
to roll one's eyes
<idiom>
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
roll call
حضور و غیاب سازمانی
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cogging roll
دستگاه نورد اولیه شمش
chilled roll
نورد سخت کننده
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pay roll
لیست پرداخت حقوق
pay roll
لیست حقوق
roll-calls
حاضر و غایب کردن
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll-call
حاضر و غایب کردن
universal roll
نورد یونیورسال
roll axis
محور غلطش
pilger roll
غلطک زائر
roll kitchen
اشپزخانه متحرک
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
plate roll
غستگاه نورد صفحه
roll housing
پایه دستگاه نورد
hip-roll
تیر چوبی نبش
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
Roll the blanket round yourself.
پتو رابدور خودت بپیچ
center disc roll
غلطک دیسکی
roll piercing process
روش نورد مایل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com