Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
to seek redress in court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
Other Matches
redress
جبران کردن
redress
تصحیح التیام
redress
دوباره پوشیدن جبران کردن
redress
فریادرسی
redress
اصلاح کردن
redress
جبران خسارت
to redress danger
جبران خسارت کردن
to redress any one's grievance
شکایت ونگرانی کسی رارفع کردن
redress of grievances
فریادرس
to seek somebody out
طلبیدن کسی
to seek somebody out
جستجو برای پیدا کردن کسی
to seek somebody out
جوییدن کسی
seek
جستجو برای یافتن
seek
جستجو کردن
seek
طلب کردن پیگردی کردن
seek
گشتن
seek
پوییدن
seek
جستجو
seek
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
seek
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود
seek
جوییدن طلبیدن
to seek refuge
پناه بردن پناهنده شدن
to seek shelter
پناه جستن
seek time
زمان جستجو زمان طلب
to seek a position
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
seek time
زمان پیگردی
seek time
زمان پیگرد
seek delay
تاخیر پیگردی
to seek or ask lagal a
نظرقضائی خواستن
to seek or ask lagal a
مشورت قضائی کردن
hide and seek
بازی غایب شدنک یا غایب موشک
to seek a position
مشورت کردن
to seek a position
نظر خواستن
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
to seek a remedy for something
چاره جویی کردن
to seek adventures
پی مخاطرات رفتن
to seek adventures
مخاطره جویی کردن
to seek adventures
دل بدریازدن
to seek advice
مشورت کردن
to seek advice
نظر خواستن
to seek refuge
پناه جستن
hide-and-seek
بازی غایب شدنک
hide-and-seek
چشم بندک
average seek time
مدت متوسط جستجو
To seek political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
head seek time
زمان جستجوی هد
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
out of court
محکوم علیه
court of a
محکمه استیناف
court
خواستگاری
right court
زمین سرویس سمت راست
the court above
محکمه بالاتر
ad court
زمین سرویس سمت چپ تنیس
out of court
داد باخته
court
دربار
court
زمین ورزشهای محوطهای
court
دادگاه افهار عشق
court
دادگاه
court
عشق بازی کردن
court
حیاط
court
محکمه
court
بارگاه
to appear before the court
در دادگاه ظاهر شدن
supreme court
دیوان عالی کشور
supreme court
دیوان تمیز
tennis court
زمین تنیس
tennis court
07/32 در59/01 متر
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نوبت تو است.
the superme court
دیوانعالی کشور
to court favour
توجه و التفات کسی را طلب کردن
playing court
زمین بازی
police court
ضابطین شهربانی
to pay court
عرض بندی کردن
to put out of court
از دستور خارج کردن
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
police court
کلانتری
superior court
دادگاه تمیز
superior court
دادگاه عالی
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
provost court
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court
دادگاه پادگانی
probate court
محکمه امور حسبی
police court
محکمه خلاف
probate court
دادگاه وصایا و ارث
prize court
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
president of the court
رئیس دادگاه
police court
دادگاه خلاف
rear court
انتهای زمین
religious court
محکمه شرع
summary court
دادگاه بدوی
squash court
زمین بازی اسکواش
service court
محل فرود سرویس اسکواش
service court
محل فرود سرویس
kangaroo court
<idiom>
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
ball is in your court
<idiom>
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
kangaroo court
دادگاه مندرآوردی
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
contempt of court
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
hold court
<idiom>
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court
دادگاهویژهجرائممهم
crown court
دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law
دادگاه
right service court
داورسرویسراست
to settle out of court
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
to bring somebody before the court
[s]
کسی را دادگاه بردن
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
base-court
حیات بیرونی
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to apply to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
court referee
داورزمینبازیسرپوشیده
centre court
حیاطمیانی
law court
دادگاه قضایی
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
contempt of court
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
court style
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
court division
دادگاه
court division
بخش دادگاه
traffic court
دادگاه عبور و مرور
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
kangaroo court
دادگاه غیرقانونی
kangaroo court
دادگاه پوشالی
court shoes
رجوع شود به pump
court shoe
رجوع شود به pump
volleyball court
9 در 81 متر
volleyball court
زمین والیبال
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
court of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
court session
جلسه دادگاه
court procedure
محاکمه
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order
قرار صادره از دادگاه
court of review
دادگاه تجدید نظر
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province
دادگاه استان
assize court
محاکم سیار جنایی
assize court
دادگاه جنایی
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
court tennis
تنیس داخل سالن
court yard
حیاط
district court
صلحیه
district court
دادگاه بخش
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court
محمکه انتظامی
deuce court
زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court
بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court
دادگاه جنایی
criminal court
راز و نیاز کردن
criminal court
عشق بازی کردن
criminal court
محکمه جنائی
change court
تعویض زمین
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
clerk of the court
کاتب
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial
دادگاه نظامی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court games
بازیهای محوطهای
commercial court
دادگاههای صنفی
contempt og court
اهانت به دادگاه
court card
سرباز
court card
بی بی
court card
صورت :شاه
court martiall
دادگاه نظامی
circuit court
دادگاه استیناف
juvenile court
دادگاه نوجوانان
court of justice
دادگاه
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
court of grievances
دادگاه مظالم
court of first instance
دادگاه بدوی
circuit court
دادگاه منطقهای
court of first instance
محکمه بدایت
court of first instance
دادگاه شهرستان
court of appeals
دادگاه استیناف
court material
دادگاه نظامی
country court
دادگاه بخش
martial court
دادگاه نظامی
military court
دادگاه نظامی
mid court
وسط زمین
court-martialling
دردیوان حرب محاکمه کردن
court martiall
شورای نظامی
magistrates court
دادگاه جنحه
odd court
زمین سرویس سمت چپ
left court
زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court
دادگاه محلی
kangoroo court
دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
court-martials
دردیوان حرب محاکمه کردن
lower court
محکمه تالی
moot court
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
motor court
متل
juvenile court
دادگاه اطفال
peace court
صلحیه
peace court
دادگاه بخش
out door court
زمین هوای ازاد
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com