English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
English Persian
to send a message پیغام د ادن
to send a message پیام فرستادن
Search result with all words
to send a message to somebody پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
Other Matches
d. of a message رسانیدن پیغام
message ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
message حجم اطلاع مشخص
message اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
message [of something ] [to somebody] پیغام [از چیزی] [به کسی]
immediate message پیام فوری
get the message <idiom> به واضحی فهمیدن مفهوم
message تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
message نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
message اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
message پیام
message پیغام دادن
message رسالت کردن
message پیغام
message خبر
message مخابره
message پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
message اطلاعی که به کاربر بدون مسیریابی یا داده کنترلی شبکه
message قوانین از پیش تعریف شده که کد
message روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
message انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
message در مقصد مربوط میشود
message book دفتر پیام
message center مرکز پیام
message feedback بازخورد پیام
message header سرپیام
message book دفتر یادداشت پیام
telephone message پیام تلفنی
telephone message پیغام تلفنی
general message پیام عمومی
fox message پیام دوباره
flash message پیام برق اسا
flash message پیام انی
fire message درخواست اتش
error message پیام خطا پیغام اشتباه
error message پیام خطانما
message heading عنوان پیام
message line خط مخابره
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
procedure message پیام معمولی
procedure message پیام عادی
start of message اغاز پیام
telegraphic message مخابره تلگرافی
pickup message پیامی که هواپیما با کابل اززمین برمی دارد
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
meteorological message پیام هواسنجی
message switching پیام گزینی
message source منشاء پیام
message source منبع پیام
message retrieval بازیابی پیام
message retrieval استخراج پیام
message queuing صف بندی پیام
message precedence ارجحیت ارسال پیام
routine message پیام عادی
end of message انتهای پیام
dummy message پیام دروغی
wrming message پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
beginning of message شروع پیام
The message of the film is that ... پیام این فیلم این است که ...
fire message پیام اتش درخواست اتش کردن
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
message display نمایشپیغام
dummy message پیام فریبنده
beginning of message شروع پیغام
drop message لولههای خبر
to deliver a message پیغامی را رساندن
code message پیام رمز
message switching center مرکز گزینش پیام
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
incoming message cassette نوارپیغام داخلی
multiple address message پیام چند ادرسه
automatic message switching راه گزینی خودکار پیام
automatic message switching switching message
automatic message switching انتخاب خودکار پیام
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
send out صادر کردن
send in رهسپار کردن
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send on جداگانه فرستادن
to send upon an e به سفارت اعزام کردن
send out دادن
send only فقط فرستادنی
send out اعزام کردن
send out فرستادن
send out اعزام
to send one to the right about کسی را روانه کردن
to send out برگ دادن
to send out برگ کردن
to send upon an e مامور سفارت کردن
to send off مشایعت کردن
to send off فرستادن
to send down بیرون کردن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
to send away اعزام داشتن
send up <idiom> حکم به زندان انداختن کسی
to send away روانه کردن
to send one to the right about عذر کسی را خواستن
send in فرستادن
send روانه کردن
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
send away for سفارش دادن
send ارسال نمودن
send فرستادن
send-up زندانی کردن
send اعزام داشتن
send گسیل داشتن
send ارسال داشتن
send-up بزندان فرستادن
send up زندانی کردن
send up بزندان فرستادن
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send مرخص کردن
send-off اخراج بازیگر
send off ایین بدرود ودعای خیر
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
send off اخراج بازیگر
send off همراهی
send off مشایعت کردن
send-off مشایعت کردن
send away جواب دادن
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send away روانه کردن
to send off فرستادن
send-off همراهی
send-off ایین بدرود ودعای خیر
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send down اخراج کردن
to send to grass بچرافرستادن
to send to the press برای چاپ فرستادن
to send word خبردادن
to send word پیغام دادن
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to send for a person پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send something to my friend چیزی را به دوستم فرستادن
send-offs همراهی
send-offs ایین بدرود ودعای خیر
send a letter کاغذ بدهید
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
send-offs اخراج بازیگر
send someone packing <idiom> گفتن ترک کسی
send-offs مشایعت کردن
Send them in two at a time . آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send to grass زمین زدن
send in one's paper استعفای خود را دادن
request to send تقاضای ارسال
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send word for him پیغام برای او بفرستید
send word خبر دادن
send word پیغام دادن
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send round فرستادن
send round دور زدن
send a letter نامهای بفرستید
send back پس فرستادن
send back برگرداندن
to send back پس فرستادن
send on duty مامور کردن
to send back برگرداندن
send it by post با پست انرا بفرستید
please send me the p papers خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
to send to glory راحت کردن
to send down rain باران فرستادن
to send for a person عقب کسی فرستادن
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
send-ups بزندان فرستادن
send-ups زندانی کردن
to send out an odour بو دادن
to send someone packing کسیرا روانه کردن
to send someone packing عذر کسیراخواستن
clear to send ترخیص به ارسال
to send to glory کشتن
to send mad دیوانه کردن
to send for a person بی کسی فرستادن
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send on fools errand پی نخودسیاه فرستادن
To drive (send) somebody mad. کسی را دیوانه کردن
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com