English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (7 milliseconds)
English Persian
to send on fools errand پی نخودسیاه فرستادن
Other Matches
errand فرمان پیغام بری
errand ماموریت
errand پیغام رسانی
errand پیغام
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
errand boy پادو
fool's errand فرستادن دنبال نخود سیاه
errand boy شاگرد
fools لوده
fools گول زدن
fools فریب دادن
fools دلقک مسخره
fools نادانی و حماقت کردن
fools ابله
fools احمق
fools نادان
fools دیوانه
fools دست انداختن
fools کرم میوه ها
fools parsley شوکران
fools paradise خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
fools coat جامه چل تکه لوده ها یکجور نرم تن دوکپهای
fools cap کلاه قیفی
fools cap کلاه لوده ها کاغذ بزرگ برگ
fools cap کاغذ با قطع وزیری
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
The answer to fools is silence. <proverb> جوب ابلهان خاموشى است .
To live in a fools paradise . گول خوشیهای خیالی وزود گذر را خوردن
april fools' day روز اول اوریل
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
to send one to the right about عذر کسی را خواستن
to send upon an e مامور سفارت کردن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
send up <idiom> حکم به زندان انداختن کسی
send away جواب دادن
to send away روانه کردن
to send away اعزام داشتن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
to send down بیرون کردن
send away روانه کردن
to send out برگ کردن
to send out برگ دادن
to send upon an e به سفارت اعزام کردن
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send down اخراج کردن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send in فرستادن
send in رهسپار کردن
send on جداگانه فرستادن
send only فقط فرستادنی
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
to send off مشایعت کردن
send out صادر کردن
send out فرستادن
send out اعزام کردن
send out اعزام
send out دادن
to send off فرستادن
send-up بزندان فرستادن
send ارسال نمودن
send-off ایین بدرود ودعای خیر
send مرخص کردن
send ارسال داشتن
send اعزام داشتن
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
send روانه کردن
send فرستادن
send-off اخراج بازیگر
send-off همراهی
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send up بزندان فرستادن
send-off مشایعت کردن
send away for سفارش دادن
to send off فرستادن
send up زندانی کردن
send گسیل داشتن
send off همراهی
send off ایین بدرود ودعای خیر
send off مشایعت کردن
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
send-up زندانی کردن
send off اخراج بازیگر
to send to glory کشتن
to send someone packing کسیرا روانه کردن
to send out an odour بو دادن
to send word پیغام دادن
to send someone packing عذر کسیراخواستن
to send to grass زمین زدن
send someone packing <idiom> گفتن ترک کسی
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to send to glory راحت کردن
to send a message to somebody پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
Send them in two at a time . آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send word خبردادن
to send something to my friend چیزی را به دوستم فرستادن
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
to send to the press برای چاپ فرستادن
to send to grass بچرافرستادن
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
send-offs همراهی
please send me the p papers خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
request to send تقاضای ارسال
send a letter نامهای بفرستید
send a letter کاغذ بدهید
send back پس فرستادن
send back برگرداندن
to send back پس فرستادن
to send back برگرداندن
to send a message پیغام د ادن
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
send-offs ایین بدرود ودعای خیر
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs اخراج بازیگر
send-ups بزندان فرستادن
send-ups زندانی کردن
send-offs مشایعت کردن
clear to send ترخیص به ارسال
to send mad دیوانه کردن
send in one's paper استعفای خود را دادن
to send for a person عقب کسی فرستادن
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
to send down rain باران فرستادن
to send for a person بی کسی فرستادن
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send word for him پیغام برای او بفرستید
send word خبر دادن
send word پیغام دادن
to send for a person پیغام برای کسی فرستادن که بیا
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send round فرستادن
send round دور زدن
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send on duty مامور کردن
send it by post با پست انرا بفرستید
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to send a message پیام فرستادن
To drive (send) somebody mad. کسی را دیوانه کردن
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com