Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English
Persian
to send to glory
کشتن
to send to glory
راحت کردن
Other Matches
glory
شکوه نور
glory
بالیدن
glory
فخر کردن شادمانی کردن
glory
درخشیدن
glory
فخر
glory
افتخار
to go to glory
برحمت ایزدی پیوستن
self glory
خودستایی
self glory
غرور
glory
جلال
morning glory
اسب تندرو در تمرین ولی کنددر مسابقه
thirst for glory
ارزوی جاه وجلال
the meridian of glory
اوج بزرگی یا جلال
ole glory
پرچم ایالات متحده
vain glory
خودفروشی
morning glory
نیلوفر پیچ
send in
رهسپار کردن
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send in
فرستادن
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send down
اخراج کردن
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
to send upon an e
به سفارت اعزام کردن
send away
روانه کردن
send away
جواب دادن
send on
جداگانه فرستادن
send only
فقط فرستادنی
send out
صادر کردن
to send one to the right about
کسی را روانه کردن
to send one to the right about
عذر کسی را خواستن
to send out
برگ دادن
to send out
برگ کردن
to send upon an e
مامور سفارت کردن
send away for something
<idiom>
تقاضا نامه نوشتن
send up
<idiom>
حکم به زندان انداختن کسی
to send off
فرستادن
to send off
مشایعت کردن
to send off
فرستادن
send out
فرستادن
send out
اعزام کردن
send out
اعزام
send out
دادن
to send away
روانه کردن
to send away
اعزام داشتن
to send down
بیرون کردن
send
فرستادن
send-up
زندانی کردن
send-off
همراهی
send up
زندانی کردن
send up
بزندان فرستادن
send
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send
ارسال نمودن
send-off
ایین بدرود ودعای خیر
send-off
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off
اخراج بازیگر
send
مرخص کردن
send
ارسال داشتن
send
اعزام داشتن
send
روانه کردن
send-off
مشایعت کردن
send-up
بزندان فرستادن
send away for
سفارش دادن
send
گسیل داشتن
send off
همراهی
send off
ایین بدرود ودعای خیر
send off
حرکت اسبها از دروازه شروع
send off
مشایعت کردن
send off
اخراج بازیگر
to send a message to somebody
پیامی به کسی فرستادن
[سیاسی یا اجتماعی]
to send out an odour
بو دادن
send-offs
مشایعت کردن
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
send-offs
همراهی
send-offs
ایین بدرود ودعای خیر
send-offs
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs
اخراج بازیگر
to send someone packing
کسیرا روانه کردن
Can you send a mechanic, please?
آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
to send word
پیغام دادن
send someone packing
<idiom>
گفتن ترک کسی
to send something to my friend
چیزی را به دوستم فرستادن
to send to the press
برای چاپ فرستادن
to send to grass
بچرافرستادن
to send to grass
زمین زدن
to send word
خبردادن
to send someone packing
عذر کسیراخواستن
Send them in two at a time .
آنها رادو تا دوتابفرست تو
please send me the p papers
خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send on duty
مامور کردن
send-ups
بزندان فرستادن
send it by post
با پست انرا بفرستید
clear to send
ترخیص به ارسال
send in one's paper
استعفای خود را دادن
send-ups
زندانی کردن
to send mad
دیوانه کردن
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
to send back
برگرداندن
to send back
پس فرستادن
send back
برگرداندن
send back
پس فرستادن
send a letter
کاغذ بدهید
send a letter
نامهای بفرستید
request to send
تقاضای ارسال
send round
دور زدن
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to send for a person
پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send for a person
عقب کسی فرستادن
to send for a person
بی کسی فرستادن
to send down rain
باران فرستادن
to send a message
پیام فرستادن
to send a message
پیغام د ادن
send yaghting
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send word
خبر دادن
send round
فرستادن
send sailing
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send word for him
پیغام برای او بفرستید
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send word
پیغام دادن
keyboard send receive
صفحه کلید ارسال- پذیرش
automatic send/reciever
ارسال و دریافت خودکار
to send on fools errand
پی نخودسیاه فرستادن
to send soldiers into the streets
سربازان را به خیابانها فرستادن
Can you send a breakdown lorry, please?
آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
To drive (send) somebody mad.
کسی را دیوانه کردن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com