Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English
Persian
to skirt a camp
از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
Other Matches
skirt
حوالی
skirt
دامن لباس
skirt
دامنه
skirt
دامنه کوه حومه شهر
skirt
دامن دوختن
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirt
از کنارچیزی رد شدن
skirt
دور زدن احاطه کردن
skirt
حاشیه
skirt
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
to skirt along the coast
رفتن
to skirt along the coast
در کناردریا
hobble skirt
دامن تنگ
cylinder skirt
حاشیه یا دامنه سیلندر
mini-skirt
مینی ژوب
flexible skirt
پوششقابلانعطاف
gather skirt
دامنچیندار
gored skirt
دامننیمکلوش
wrapover skirt
راست
wrapover skirt
دامنچپ
types of skirt
انواعدامن
straight skirt
دامنراسته
skirt marker
نشانگذاردامن
harem skirt
شلوار گشادزنانه
mini-skirt
دامن کوتاه
piston skirt
دامنهپیستون
ruffled skirt
دامنطوقدار
sheath skirt
دامنفن
skirt finger
پوششلبه
Can we camp here?
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
camp
خیمه سرا
Can we camp here?
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
camp
لشکرگاه
camp
منزل کردن
camp
اردو زدن
camp
اردوگاه
camp
اردو
camp
چادر
camp
اردوگاه نظامی
camp
پادگان اردو زدن چادر زدن
camp
چادر زدن
concentration camp
بازداشتگاه
labor camp
اردوگاه کار
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
holiday camp
تفریحگاهتعطیلی
aide de camp
اجودان مخصوص
aide-de-camp
اجودان مخصوص
camp-shedding
[پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
aides-de-camp
اجودان مخصوص
refugee camp
اردوگاه پناهندگان
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Where is the location of this camp ?
محل این اردوگاه کجاست ؟
summer camp
پایگاهتابستانی
camp bed
تخت خواب سفری
prison camp
اردوگاه زندانیان
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
concentration camp
بازداشتگاه اسرا
flying camp
اردوی سبک وسیار
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
computer camp
اردوی کامپیوتر
camp color
پرچم کوچک اردوگاهی
camp color
پرچم اردویی
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
camp chair
صندلی تاشونده
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp
پایگاه مبنا
internment camp
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
work camp
اردوی کار
camp beds
تخت خواب سفری
work camp
محل کار زندانیان
prison camp
بازداشتگاه بیرون شهر
training camp
اردوی امادگی
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
to strike camp
اردورابهم زدن
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
boot camp
اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
prison camp
زندان صحرایی
vacation camp
[American E]
پایگاه تابستانی
vacation camp
[American E]
تفریحگاه تعطیلی
camp color party
دسته پرچم یورتچی
camp color party
گروه پرچم
two-burner camp stove
اجاقدوشعله
single-burner camp stove
اجاقپیکنیکیتکشعله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com