Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
English
Persian
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
Other Matches
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicit
درخواست کردن
solicit
التماس کردن
solicit
خواستن
solicit
تقاضا کردن جلب کردن
solicit
تشجیع کردن خواستاربودن
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
To beg (solicit ) someone favour .
از کسی منت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
office
وفیفه
in office
در دفتر
office
اطاق دفتر
office
اطاق
office
کامپیوتر کوچک
office
مناسب برای استفاده در شرکت
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
Near our office .
نزدیک اداره ما
to i. anyone with an office
به کسی منصب دادن
to r. any one in an office
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office
شغل عمومی
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
office
خدمت
office
شغل
office
مقام
office
مسئولیت احرازمقام
office
اشتغال
office
کار وفیفه
office
محل کار اداره
office
محل کار
office
دفتر کار
office
دفتر
office
منصب
office
اداره
office attorney
وکیل دفتر
police office
پاسگاه پلیس
police office
کلانتری
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
period of office
دوره تصدی
the relevant office
اداره مسیول
government office
اداره دولتی
office manager
رئیس دفتر
purchasing office
قسمت خرید
purchasing office
دفتر خرید
record office
اداره بایگانی کل
registered office
اقامتگاه قانونی شرکت
patent office
اداره ثبت اختراعات
paperless office
اداره بی کاغذ
office work
کار اداری
office building
ساختمان اداری
office boy
فراش
office computer
کامپیوتر اداری
office copy
رونوشت مصدق
office hours
ساعات اداری
office hours
ساعات کار
office manager
رئیس اداره
office of records
دفتر بایگانی
office of records
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of the future
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office boy
پیشخدمت
removal from office
عزل
site office
دفتر ساختمانی
site office
دفتر مشاوراملاک
office tower
برجکارهایاداری
booking office
گیشهفروشبلیط
placement office
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
ticket office
باجه فروش بلیت
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
information office
دفتر اطلاعات
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
booking office
باجه فروش بلیت
ticket office
باجه بلیت فروشی
booking office
باجه رزرو بلیت
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
office-holders
دیوان گر
office-holders
دیوان سالار
office-holders
صاحب مقام
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office
شعبه دفتر اصلی
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
tenure of office
تصدی
tenure of office
زمامداری
the foreign office
وزارت خارجه
ticket office
محل فروش بلیت
ticket office
باجه
office-holder
صاحب منصب دولت
office-holder
کارمند دولت
office-holder
صاحب مقام
office-holder
دیوان سالار
office-holder
دیوان گر
office-holders
صاحب منصب دولت
office-holders
کارمند دولت
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
register office
اداره ثبت احوال
census office
دایره سجل و احوال
census office
اداره امار و ثبت احوال
central office
دفتر مرکزی
central office
مرکز تلفن
central office
تلکس و تلگراف
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
war office
وزارت جنگ
drawing office
دفتر نقشه کشی
drawing office
دفتر طراحی
during his tenure of office
درمدت تصدی او
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
end office
دفتر انتهایی
end office
شعبه جز
engineering office
دفتر مهندسی
cash office
صندوق
cash office
دایره صندوق
Foreign Office
وزارت امور خارجه
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Home Office
وزارت کشور
Home Office
وزارت داخله
registry office
اداره ثبت
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box office
باجه بلیط فروشی
post office
پستخانه
post office
اداره مرکزی پست
post office
محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
audit office
دفتر حسابرسی
audit office
اداره حسابرسی
automated office
دفتر خودکار
branch office
شعبه
branch office
دفتر شعبه
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
exchange office
مرکز تلفن خودکار
inquiry office
دفتر اطلاعات
intelligence office
دفتر اطلاعات
intermediate office
مرکز میانی
investiture with an office
اعطای منصب
main office
مرکز اصلی
jack in office
ادم باد درسرکه تازه بمقام
jack in office
رسیده است
job office
دفتر کارگاه
labour office
اداره کارگزینی
land office
اداره املاک وثبت اراضی
office chair
صندلی اداری
lawyer's office
دارالوکاله
lawyer's office
دفتر وکالت
notary office
محضر
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
intelligence office
دفتر راهنمایی
investiture with an office
برگماری بکار
inquiry office
اداره خبر گیری
office chair
مبل اداری
finance office
اداره دارایی
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
good office
مساعی جمیله
governor's office
فرمانداری
head office
اداره مرکزی
head office
دفتر مرکزی
india office
اداره امورهندوستان
india office
وزارت هند
office bearer
بعدا پرسیده شود
printing office
چاپخانه
holy office
جامعه راهبان ومومنین
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت کشور
Home Office
[British E]
دفتر وزارت داخله
Currency exchange office
صرافی
office swivel chair
صندلی گردان اداری
left-luggage office
دفتر بار امانتی
lost property office
دفتر اشیای گم شده
Where is the left-luggage office?
دفتر بار امانتی کجاست؟
Where is the nearest exchange office?
نزدیکترین صرافی کجاست؟
main center office
مرکز اصلی ارتباطات
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
civil status office
دفتر سجل و احوال
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
army post office
پستخانه نیروی زمینی
administrative contracting office
دفتراداری
natary public's office
محضر
notary public office
دفتر
notary public office
اسنادرسمی
The hell with the company (office).
گور بابای شرکت ( اداره )
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
to marry at a registry office
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
public prosecutor's office
دادسرا
head office of company
مرکز اصلی شرکت
post office order
چک یا حواله پستی
office of the public prosecutor
دادسرا
office information system
سیستم اطلاعات اداری
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
administrative contracting office
دفتر استخدام کارگزینی
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Our office is facing (opposite)the restaurant.
دفتر ما روبروی رستوران است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com