Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
to splash into water
به اب زدن
Other Matches
splash
ترشح
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
ترکش
splash
دارای صدای چلب چلوب
splash
دارای ترشح
splash
چلپ چلوپ کردن ریختن
splash
صدای ترشح
splash
ترشح کردن
splash
لکه
splash
چلپ چلوپ
splash
صدای ریزش
splash
شتک
splash head
پاشش گیر
splash board
سپر پاشنه قایق
splash line
خط شروع غواصی
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
splash scale
طبلهای که انحراف ترکش گلوله را از هدف با ان اندازه گیری می کنند
splash lubrication
روغنکاری تزریقی
splash plate
صفحهآبپاش
splash line
خط پریدن به اب در غواصی
splash guard
گلگیر
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
oil splash lubrication
روغنکاری تزریقی
water course
حق المجری
by water
از راه رودخانه
on the water
در کشتی
by water
از راه دریا
She let the water out .
آب را ول کرد
water course
حق الشرب
water down
<idiom>
ضعیف شدن
water course
مجرای اب
water way
راه ابی
water way
مسیل
water
آب
mean water
میان اب
water way
ابراهه
water still
دستگاه تقطیر اب
of the first water
بهترین
to p something with water
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
first water
بالاترین مقام
to water
آب دادن
to water
آب ریختن
to water something
آب دادن
[گیاه]
above water
<adj.>
شناور
above water
<adj.>
روی آب
first water
درجه اول
water
اب
f.water
عرق رازیانه
to keep ones he above water
از زیر بدهی بیرون آمدن
by water
با کشتی
water
مایع
water
پیشاب
water
ابگونه
water
اب دادن
water hardening
سختگردانی با اب
water filter
صافی اب
water fast
پارچه شورنرو
water fast
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fowl
مرغ ابی
water fast
رنگ نرو
water heater
فرف ابگرم کن
water heater
ابگرم کن
water hammer
ضربت قوچ
water hammer
ضربت قوج
water guage
فشار سنج اب
water front
جبهه رطوبتی
water glass
شیشه محلول
water fowl
پرنده ابی
water glass
شیشه مایع
water hazard
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water glass
اب شیشه
water gauge
اب پیم
water gas
گاز اب
water gauge
اندازه اب نما
water glass
لیوان اب
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole
چاله اب
water mill
اسیاب
water moccasin
مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph
حوری دریایی
water nymph
الهه دریایی
water pepper
زنجبیل سگ
water pepper
فلفل ابی
water pipe
لوله اب
water pipe
تنبوشه
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water point
نقطه تقسیم اب
water pollution
الودگی اب
water polo
بازی فوتبال ابی
water polo
واترپلو
water polo
واترپولو
water polo
بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water mill
اسیاب ابی
water meter
اب سنج
water meter
کنتور اب
water hyacinth
سنبل ابی
water hyacinth
وردالنیل
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket
ابدان
water jacket
صندوق اب
water jump
مانع ابی
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level
تراز اب
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
سطح اب
water lily
نیلوفر ابی
water line
خط ابخور ناو
water logging
ابسیری
surcharge water
اب مازاد
water lowering
زهکشی
water melon
هندوانه
water loss
ابکاهی
surface water
اب سطحی
undermining by water
اب رفتگی کف
up to the middle in water
تا کمر در اب
voidance water
منجلاب
voidance water
زیر اب
wade into the water
راه رفتن در اب
waste water
فاضلاب
water aspirator
خرطوم ابی
water bag
کیسه اب
water bailiff
میراب
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance
بیلان اب
water bearer
دلو
undermining by water
اب شستگی
underground water
اب درون زمین
surplus water
ابهای اضافی
surplus water
ابهای مازاد
swimming with water
پرازاب
swimming with water
غرق اب
table water
سفره اب زیر زمینی
tap water
اب شیر
water paint
رنگ لعابی
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
to drink water
اب خوردن
to drink water
اب اشامیدن
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water
اب رابه بینی کشیدن
to soften a water
سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
unavailable water
رطوبت غیر قابل استفاده
underground water
اب زیرزمینی
water bearer
ساکب الماء
water bearer
ریزنده اب ابریز
water content
درصد رطوبت
water cooling
خنک کنندگی اب
water cooling
خنک کردن بااب
water cress
شاهی اتی
water cure
اب درمان
water cure
علاج بااب معالجه بااب
water damage
خسارت اب دیدگی
water displacement
زهکشی کردن
water displacement
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal
فاضلاب
water disposal
اگوکشی
water disposal
ساختن اگو
water dog
سگ ابی
water dog
شناگر ماهر
water dog
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water container
فرف اب
water colour
نقاشی ابرنگی
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed
تشک ابی
water bonded
اب بند شده
water boy
بچه سقا
water boy
سقا
water buffalo
گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen
قمقمه
water car
ارابه اب فروشان
water car
ارابه اب پاش
water carriage
حمل از راه اب
water carrier
دلو
water circulation
گردش اب
water coiour
ابرنگ
water colour
ابرنگ
water colour
رنگاب
water driver
مقنی
water hose
شلنگآب
hot water
<idiom>
water under the bridge
<idiom>
همه چیز عوض شده
in hot water
<idiom>
در دردسر
THere is not even a ripple in the water .
<proverb>
آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread .
<proverb>
آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light .
<proverb>
آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live .
<proverb>
تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water
آب آشامیدنی
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is no hot water
آب گرم نیست.
some hot water
مقداری آب گرم
some cold water
مقداری آب سرد
mineral water
آب معدنی
a glass of water
یک لیوان آب
Please check the water.
لطفا آب را کنترل کنید.
hold water
<idiom>
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
water inlet
ورودآب
water intake
مکندهآب
water jug
پارچآب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com