English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
to stay in the loop <idiom> در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to stay in the loop <idiom> آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
Other Matches
To stay the course . تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
stay away from <idiom> اجتناب کردن
to stay away from something دور ماندن از چیزی یا جایی
to stay away from something اجتناب کردن از چیزی یا جایی
to stay up بیدار ماندن
to stay behind باقی ماندن جاماندن
he is to stay بنا است بماند
him to stay نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
some one must stay here یک کسی باید اینجا بماند
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
i wish to stay here میخواهم اینجا بمانم
i wish to stay here میل دارم ...
stay behind نیروی جا گذاشته شده
stay behind عقب مانده
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
to stay behind بازماندن
he is to stay قرار است بماند
stay توقفگاه
stay ایست
stay سکون
stay سپر
stay سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stay ماندن
stay مانع عصاء
stay نقطه اتکاء
stay تکیه مهار
stay بکسل طولی ناو
stay حائل
stay انکر
stay توقف مکث
stay بازداشتن
stay توقف کردن
to stay something موقتا معلق کردن [قانون]
stay نگاه داشتن
to stay something موقتا به تعویق انداختن [قانون]
he whispered me to stay بمن گفت که بمانم
stay in strike اعتصاب
stay of proceedings توقیف دادرسی
stay of proceedings تعلیق دادرسی
stay sail بادبان نصب شده برروی دیرک
he whispered me to stay سرگوشی
i should p stay at home بهتر است در خانه بمانم
stay at home خانه نشین
short stay لنگر طول کوتاه
i decided to stay بر ان شدم که بمانم
it is not p for meto stay نمیتوانم بمانم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
i intend to stay here بر انم که
imeant you to stay قصد
i intend to stay here خیال دارم که ...
imeant you to stay من این است که شما بمانید
to stay one's stomach شکم خودرا اندکی سیرکردن
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
permission to stay جواز اقامت
permission to stay پروانه اقامت
to stay overnight مدت شب را [جایی] گذراندن
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
stay put <idiom> درجایی ماندن
WI'll you stay for ( to ) dinner? برای شام بمانید (می مانید؟)
to stay with a person نزد کسی ماندن
to stay with a person پیش کسی ماندن
triatic stay بکسل رابط ناو
we were ordered to stay دستور دادند بمانیم
chain stay محلقرارگیریزنجیر
seat stay نگهدارندهصندلی
stay ring حلقهثابت
staysail-stay بادبانسهگوشثابت
stay of execution مجازبهتخطیازقانون
Can you stay over night? می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
boring stay محل نشست
he bade me to stay بمن فرمودبمانم
cross stay بست چلیپا
cross stay تقویت صلیبی
boring stay قسمت ساکن مقابل
chin stay بند زیر چانه
he gave us permission to stay اجازه داد که بمانیم
stay vane blade تیغهثابتتوخالی
How long wI'll you stay in Europe ? چند وقت اروپا می مانید ؟
cable stay anchorage کابلبرقراریلنگرگاه
anchor at short stay لنگر بلند
anchor at short stay لنگر طولی عمودی
stay there till i return انجا بمانیدتامن برگردم
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop حلقه شدن
loop حلقه زدن
loop درو در انتهای خرک
loop چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop ضربه بلند قوس دار
loop سوراخ
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
while loop دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
inner loop حلقه داخلی
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop دریچه
loop برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop حلقه درون حلقه دیگر
loop ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
for/next loop حلقه NEXT/FOR
do while loop لوپ WHILE/DO
loop حلقه دارکردن
loop حلقه طناب
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
do while loop حلقه WHILE/DO
loop گریز
loop خمیدگی
loop پیچ چرخ
loop گره
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
loop حلقه
inner loop حلقه درونی
inner loop حلقهای درون حلقه دیگر
loop مهاری
loop کمند
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
to be in the loop <idiom> در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to be in the loop <idiom> آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop گره زدن
loop پیچ خوردن حلقه زنی
terminal and stay resident program برنامه مقیم پایانی ایستا
terminate and stay resident program برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
uncontrolled loop حلقه کنترل نشده
loop stitches کوکطنابی
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
elastic loop حلقهارتجاعی
arrow-loop شکاف تهویه
peg loop میخحلقهطناب
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
wait loop پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
loop-hole سوراخ دیدبانی
belt loop حلقهکمربند
button loop دکمهرکاب
loop-hole روزنه
infinite loop حلقه نامتناهی
heel loop قوس پاشنه
current loop حلقه جاری
loop initializaion ارزش دهی اغازی در حلقه
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
induction loop حلقه القائی
loop line دوراهی
curtain loop بازوبندپرده
loop pass پاس قوسی
drill loop حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
drip loop حلقه ریزش اب
loop sling حلقه بند تفنگ
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop sling بند حلقهای
loop step پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
loop hole گریز
loop hole روزنه
local loop حلقه محلی
loop antenna انتن حلقوی
loop antenna انتن حلقهای
loop body تنه حلقه
loop body بدنه حلقه
loop checking مقابله حلقه
loop code کد حلقوی
loop control کنترل حلقه زنی
infinite loop حلقه نامحدود
inductive loop حلقه ی القائی
loop counter شمارنده حلقه
loop feeder سیم تغذیه حلقوی
loop structure ساختار حلقهای
loop test ازمایش با حلقه وارلی
armature loop حلقه ارمیچر
hysteresis loop منحنی هیسترزیس
loop drive ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
counting loop حلقه شمارش
endless loop حلقه بی پایان
closed loop حلقه مسدود
closed loop حلقه بسته
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
hysteresis loop حلقه پسماند
ground loop تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
hanger loop جایآویز
armature loop پیچک ارمیچر
feedback loop حلقه باز خوردی
prusik loop گره پلکانی
nested loop حلقه اشیانهای
nested loop حلقه تو درتو
nested loop حلقه لانهای
open loop مدار باز
endless loop حلقه بی انتها
open loop حلقه باز
expansion loop خم انبساط
overhead loop گره حلقومی یا گره بالاتنه
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
Keep stI'll. Stay put . Dont move. تکان نخورید (حرکت نکنید )
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
input coupling loop حلقه پیوست ورودی
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com