English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
English Persian
to sweep past اسان رفتن
to sweep past تندگذاشتن
Other Matches
sweep تاب
sweep پیچ و خم
to sweep up باجاروب جمع کردن
sweep روفتن
to sweep down on حمله کردن بر
to sweep away ازمیان برداشتن
to sweep away ازبین بردن
to sweep down on تاخت کردن
sweep بردن توپ از کنار خط به کمک سدکنندگان راه باز کن
sweep تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
sweep درو کردن منطقه بااتش درو در عرض
sweep روبیدن
sweep رفت وبرگشت
sweep جاروب کردن زدودن
sweep از این سو بان سوحرکت دادن
sweep بسرعت گذشتن از
sweep وسعت میدان دید جارو
sweep روبش
sweep جارو کردن
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
what is the past of go چیست
what by gone or past مافات
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
past بعد از مافوق
past سابقه
past دور از پیش از
past پیشینه وابسته بزمان گذشته
past پایان یافته
past گذشته
past پیش ماقبل
the past چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
past گذشته از ماورای
past ماضی
past درماورای
mechanical sweep مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
to give a sweep to جاروب کردن
to sweep the seas همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
sweep stakes شرط بندی اسب دوانی
chimney sweep کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
sweep stake شرط بندی اسب دوانی
synchronized sweep روبش همزمان
net sweep مین روبی با استفاده از تور مین جمع کنی با تور
precision sweep روبش دقیق
sweep oscillator اوسیلاتور روبنده
sweep jamming امواج سیار پارازیت رادیویی
sweep hand عقربه ثانیه شمار
sweep generator مولد روبنده
sweep fighter هواپیمای اسکورت
sweep circuit مدار رلاکساسیون
sweep back بک ازاد
sweep amplifier فزون ساز روبنده
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
side sweep and over under فن تندر
variable sweep ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
influence sweep پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
mechanical sweep مین جمع کردن به طریقه خودکار
deflection sweep اتش درو در عرض
armed sweep مین روبی مسلحانه
deflection sweep درو عرضی
armed sweep مین روبی با استفاده از ناوچههای توپدار
armor sweep عملیات پاکسازی زرهی
asymmetrical sweep لغزش انحرافی
asymmetrical sweep باد انحرافی لغزش هواپیما از مسیر
chain sweep مین جمع کردن با استفاده اززنجیر مین جمع کنی بازنجیر
bottom sweep مین جمع کنی از کف دریا
electrode sweep جمع اوری مین با استفاده ازکابل الکتریکی یا مغناطیسی
fighter sweep تک هجومی جنگنده ها
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
wire sweep مین جمع کنی با استفاده ازکابل برق مین جمع کنی باکابل
grid sweep تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
frequency sweep انحراف یا شیفت فرکانس
chimney sweep دودکش پاک کن
sweep off one's feet <idiom> بر احساسات فائق آمدن
clean sweep بردنهمهجوایزدریکمسابقه
foot sweep فن اوسوتو گاری
foot sweep پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
bottom sweep مین روبی از کف دریا
During the past few days. طی چند روز گذشته
He is past work. دیگر از سن کار کردنش گذشته
the past tense زمان گذشته
the past tense زمان ماضی ماضی مطلق
we cannot undo the past اب رفته بجوی برنمیگردد
to rank past رژه رفتن
In the course of the past centuries. درطی قرنهای گذشته
to march past رژه رفتن
to file past رژه رفتن
the year past سال گذشته
the present and the past گذشته و حال
the present and the past حال و گذشته
the present and the past اکنون و گذشته
we cannot undo the past چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
past participle اسم مفعول
it is past reclaim دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
it is minutes past ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
i went past the house از پهلوی ان خانه رد شدم
past masters استاد پیشین
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
half past two دوونیم
for some time past درگذشته
for some time past مدتی
past masters استاد قدیمی
it is past reclaim دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
make up for the past جبران مافات کردن
march past رژه
past perfect ماضی بعید
past participles اسم مفعول
see in the past makes saw فعل see در گذشته sawمیشود
past master استاد پیشین
for some time past تا چندی پیش
past years سالهای گذشته
past performances سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
past or preterite d. ماضی مطلق
past tense زمان گذشته
past master استاد قدیمی
march past رژه رفتن
file past رژه رفتن
sweep potential detector اشکارساز جاروکننده پتانسیلی
short side sweep فت پا
her prime of life is past عنفوان جوانی وی گذشته است
spike past the block ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
past perfect tense ماضی بعید
We are past that sort of thing . دیگر این کارها از ماگذشته
put (something) past someone (negative) <idiom> ازکار شخص متعجب شدن
Whistle past the graveyard <idiom> تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
rear waistlock and back sweep درو از بغل
rear waistlock and side sweep درو با مایه سالتو و بارانداز
To review the past in ones minds eye . گذشته را از نظر گذراندن
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com