English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
to swing the lead اززیر کار در رفتن
Other Matches
swing هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing اهتزاز
swing saw اره کانهای نوسان دار
swing up درحال تاب خوردن
swing up بدن راازمیله بالاکشیدن
swing تاب نوسان
swing چرخیدن
swing تاب خوردن
swing اونگان شدن یا کردن
swing قطردوران قطر گردش
swing اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
let it have its swing بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing نوسان
swing چرخ دادن چرخ تاب
swing جنبانیدن
swing تاب دادن
swing تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing پیچیدن موازی اسکیها
swing نوسان کردن
swing جنبش
to make somebody swing بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
back swing نوسان به عقب
swing doors در گردان
swing door در گردان
swing bridge پل گردان
boom swing ناحیه لرزش
compass swing چرخش خط محوری
swing gates دریچههای گردان
swing from one's heels ضربههای قدرتی
swing bucket جراثقال نوسان دار
swing bucket جراثقال گردان
swing bridge پل نوسان دار
swing bowler توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
swing basket سبد ابکشی
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
upward swing نوسان به سمت بالا
voltage swing نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
compass swing قطب نما انحراف طولی قطب نما
downward swing نوسان رو به پایین
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
frequency swing انحراف فرکانس
giant swing تاب بلند
giant swing افتاب یا مهتاب
to make somebody swing کسی را دار زدن [اصطلاح روزمره]
swing voter فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
hip swing چرخ جلو روی پارالل
forward swing تاباولیه
short swing پیچهای با شعاع کم
boom swing حیطه نوسان
german giant swing افتاب شکسته
the work is in full swing کاربخوبی جریان دارد
grid voltage swing تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
There is not room no swing a cat . <proverb> گربه را مجال گذز نیست .
swing half turn تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
center swing bridge پل میانگرد
swing frame grinder دستگاه سنگ زنی نوسان دار
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
lead the way پیشقدم شدن
to lead away اغوا کردن
lead هدایت
lead سرب پوش کردن
to lead off پیش قدم شدن
to lead the way پیشقدم شدن
to lead on وادار به اقدامات بیشتری کردن
lead قطب اتصال سیم اتصال
to lead off اغازکردن
lead off پیشقدم شدن
lead رنگ سربی
lead هدایت کردن بست اتصال
lead رهبری کردن راهنمایی
to take the lead پیشقدم شدن
to take the lead ریاست کردن
lead زاویه سبقت
lead through تعویض سرپرست
lead in چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
lead in منتج
lead in مدار هادی اشتعال
lead on ترغیب کردن مشتبه کردن
lead on وانمود کردن
lead پیش افت
lead منجر شدن
lead سوق دادن بران داشتن
lead راهنمایی کردن هدایت کردن
lead بردن
lead رهبری کردن
lead on تشویق کردن
lead off اغاز کردن
lead سرب
lead in مداررابط انفجار
lead سرب گرفتن باسرب اندودن
lead : راهنمایی رهبری
to lead a سرگردان کردن
to lead a گمراه کردن
lead سرمشق تقدم
lead راه اب
lead رابط برق
lead مدرک
lead سیر هدایت الکتریکی
lead غلاف هادی
lead هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead :سرب
lead پرش طول یا پرش یانیزه با پای معین
lead on <idiom> تشویق موزیانه
lead off <idiom> شروع کردن ،باز کردن
lead شاقول گلوله
lead پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead جلو بردن تیر از هدف
lead به سر بردن
lead کابل هادی
lead-in سیم انتن
lead Pb :symb
lead up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead-up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead-up مقدمه
lead رهبری
lead هادی
following my lead یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
lead فلز سرب
lead سبقت هادی
lead up مقدمه
lead can بادامک راهنما
lead سیم واسطه زاویه پیشگیری
What came of it ? where did it lead to ? با لاخره کا ربکجا کشید ؟
lead تقدم
it is my lead دست من است
lead the way <idiom> جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
it is my lead نوبت من است
sheet lead صفحه سرب
sheet lead ورقه سرب
phase lead پیش افت فاز
phase lead تقدیم فاز
red lead سرنج
red lead شنگرف
refined lead سرب تصفیه شده
sit on a lead بازی محافظه کارانه
sponge lead سرب اسفنجی
sounding lead ژرفاسنج اوایی
pig lead توده سرب
positive lead سیم مثبت
soft lead سرب نرم
pig lead لخته سرب
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
protect a lead بازی محافظه کارانه
red lead سرب قرمز
red lead ماده ضدزنگ
test lead رابط برق ازمایش
white lead سفیداب شیخ
working lead بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
earth lead شلنگاتصالبهزمین
ignition lead سربافروزش
lead ball کلاهکتوپی
To lead someone astray. کسی رادچار اشتباه کردن
To lead a person on . کسی رابازی دادن
You take the lead and others wI'll follow. تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
Where does this street lead on to ? این خیابان یکجا می خورد ؟
lead suspect آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
lead by the nose <idiom> کنترل کامل داشتن
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
to lead somebody to believe not to be aware of something خود را به کوچه علی چپ زدن
white lead سفید اب شیخ
where does this road lead to این راه بکجا میرود
welding lead کابل جوش
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
to cast the lead ژرف پیمایی کردن
to lead a person a d. کسیرا بزحمت انداختن
to lead a person a d. کسیرابه رقاصی واداشتن
to lead an army لشکر کشیدن
to lead astray گمراه کردن
to lead by the nose الت قرار دادن
to lead captive اسیر کردن
to lead captive با اسارت بردن
electrode lead راهنمایالکترود
to lead up the garden فریفتن
to lead up the garden گمراه کردن
valve lead تقدم سوپاپ
lead of brush پیشرفتن زغال
lead curve خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
lead coat روکش کردن سربی
brush lead پیش رفتن زغال
lead captive اسیر کردن
lead captive به اسارت بردن
lead glass شیشه سربی
lead glazing اب سرب
lead line طناب بولت
lead angle زاویه سبقت
lead line ژرفاسنج
lead leg پای راهنما در پرش از مانع
lead in wire سیم رابط
lead in page صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
lead in insulator عایق سیم انتن
lead by the nose الت قرار دادن
lead burning جوش سرب
lead official سرداور
kinetic lead سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
hand lead بولت ژرفایاب دستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com