Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
English
Persian
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
Other Matches
winter
شتا
winter
زمستان
all over winter
سراسر زمستان
winter
قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
the f. winter
زمستان اینده
winter squash
کدوی حلوایی
winter squash
کدوی اسلامبولی
winter squash
کدوی زرد
winter storage
مخزن زمستانه
winter tide
فصل زمستان
winter sports
ورزشهایزمستانی
depth of winter
چله زمستان
winter solstice
انقلاب زمستانی
winter quarters
قشلاق
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
winter cherry
کاکنج عروس پس پرده
winter crookneck
کدوی زمستانی کدوی گردن کج زمستانی
winter kill
در سرمای زمستان از بین رفتن
in the midst of winter
در قلب زمستان
the dead of winter
چله زمستان
nuclear winter
زمستان اتمی
winter melon
خربوزه انباری خربوزه شیرین انباری
winter quarters
پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
in the midst of winter
در چله زمستان
in the midst of winter
در وسط زمستان
winter kill
زمستان کش
winter olympic
بازیهای المپیک زمستانی
The squirrels are storing up nuts for the winter.
سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
weather
جو
under the weather
درسختی یابدبختی
under the weather
<idiom>
ناخوش بودن
weather
به سمت باد
weather
اوضاع جوی
weather
هواشناسی
weather
جوی
weather
تحمل یابرگزارکردن
weather
در معرض هواگذاشتن
weather
تغییر فصل
weather
هوا
weather
اب و هوا
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
all weather
همه هوایی
weather
اب و هوا باد دادن
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
weather map
نقشه هواشناسی
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather permitting
اگر هوا بگذارد
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather observation
مشاهدات جوی
weather helm
سکان سمت باد
weather moulding
ابریز
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
weather intelligence
اطلاعات هواشناسی
weather side
سمت بادگیر
weather stained
هوا خورده ورنگ پریده
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
weather forecaster
هواشناس
weather station
ایستگاه هوا شناسی
to grumble about the weather
مورد هوا گله کردن
present weather
هوایکنونی
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
weather wise
مطلع
weather wise
وارد بجریانات روز
weather wise
هوا شناس
weather radar
رادارآبوهوا
weather glass
هواسنج میزان الهوا
weather vane
الت بادنما
all weather fighter
هواپیمای همه هوایی
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
broken weather
هوای بی قرار
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair weather
دارای هوای صاف
fair weather
مناسب برای
fair weather
بی وفا
fair weather
نیم راه
foul weather
هوای خراب
foul weather
هوای نامساعد
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
adverse weather
هوای نامساعد
weather-vane
الت بادنما
weather-vanes
الت بادنما
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station
ایستگاه هواشناسی
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
fair-weather
بی وفا
fair-weather
نیم راه
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
fair-weather
درخورهوای صاف
weather deck
پل باز
weather deck
عرشه باز
weather beaten
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
weather beaten
افتاب زده
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather bureau
اداره هواشناسی
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather code
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
queen's weather
هوای باز
oh what a nasty weather
اه
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
heavy weather
هوای طوفانی
proof weather
هوا پایدار
heavy weather
هوای خراب
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
queen's weather
افتاب
queen's weather
جای افتابی
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
fair-weather friend
آدم بی وفا
feel a bit under the weather
<idiom>
[یک کم احساس مریضی کردن]
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
It is splendid weather for swimming.
این هوا برای شنا جان میدهد
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
present state of weather
وضعهوایکنونی
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather.
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com