Dictiornary-Farsi | to withdraw the invitation to an event | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 85 (2 milliseconds)

English	Persian
to withdraw the invitation to an event	دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن


Other Matches

I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour .	دعوت شما را با منت قبول می کنم
invitation	قابل دیدن رو صفحه DTP یا طرح گرافیکی در مرحله طراحی ولی چاپ نشده
invitation	عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation	مسابقه دعوتی
invitation	جلب
invitation	وعده خواهی وعده گیری
invitation	دعوت
invitation to treat	پیشنهادمعامله
invitation to treat	دعوت به مذاکره
invitation to tender	دعوت به مزایده
invitation to tender	دعوت به مناقصه
invitation to treat	دعوت به معامله
letter of invitation	رقعه دعوت
to snap at an invitation	دعوتی را فورا پذیرفتن
letter of invitation	دعوت نامه
To accept an invitation .	دعوتی را قبول کردن
to proffer an invitation	رسما دعوت کردن
withdraw	ملغی کردن
withdraw	فسخ کردن
withdraw	منسوخ کردن
withdraw	لغو کردن
withdraw	باطل کردن
withdraw	کنسل کردن
withdraw	منحل کردن
withdraw	عقب کشیدن برداشتن
withdraw	سرباز زدن
withdraw	رد کردن
withdraw	قبول نکردن
withdraw	ترک کردن
withdraw	پس زدن
withdraw	عقب کشیدن
withdraw	برداشت از حساب
withdraw	صرفنظر کردن بازگیری
withdraw	بازگرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraw	عقب نشینی کردن
To retreat. To withdraw.	عقب نشینی کردن
to withdraw an application	صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
withdraw an offer	پیشنهادی را پس گرفتن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).	باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
I fiddled afew invitation cards.	باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
To step aside . to shy from . To withdraw .	خودرا کنا رکشیدن
event	ماوقع
event	پیشامد سرگذشت
event	اتفاق
In the event I do not come.	درصورتیکه نیابم ؟( نیامدم )
event	رویداد
non-event	رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event	نارویداد
event	واقعه
event	مسابقه
event	حادثه
in the event of	درصورت
in the event that	چنانکه
in the event that	درصورتیکه
in the event that	هرگاه
event	عمل یا فعالیت
the bird is p of that event	مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
to disinvite somebody from an event	دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
event driven	برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
circumstantial event	واقعه ضمنی
field event	ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event	مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
to be in attendance [at an event]	حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
event file	پرونده رویدادها
subsequent to that event	پس ازان رویداد
supervening event	حادثه طاری
fortuitous event	حادثه جبری حادثه تصادفی
one day event	مسابقه پرش یک روزه
fortuitous event	حادثه قهری
exogenous event	رویداد برونی
event scheduling	زمان بندی رویدادها
event horizen	افق رویداد
event focus	که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
jumping event	مسابقه پرش با نیزه یاارتفاع یا طول
endogenous event	رویداد درونی
in any case (event) <idiom>	مطمئنا
event handler	گرا
early event time	زودترین زمان وقوع یک واقعه
black swan event	رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
latest event time	دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
latest event time	دیرترین زمان وقوع یک واقعه
horizontal event numbering	شماره گذاری افقی وقایع
Good for you. Lucky you. There are only two possibilities(alternatives)In any event(case). At any rate.	درهر حال