English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (7 milliseconds)
English Persian
toast rack شیارهایجداکنندهتوستر
Other Matches
toast نان برشته
toast باده نوشی بسلامتی کسی
toast برشته کردن
toast بسلامتی کسی نوشیدن
toast سرخ شدن
toast نان تست
toast نان سوخاری
melba toast نان سرخ کرده وبرشته
french toast نوعی نان شیر مال سرخ کرده
cheese on toast نان تست با پنیر
mushrooms on toast نان تست با قارچ
spaghetti on toast نان تست با اسپاگتی
to be toast [American E] <idiom> در دردسر بزرگی بودن
to be toast [American E] <idiom> ویران شدن [کسی]
rack رنج بردن
rack روی چنگک گذاردن لباس و غیره
rack چنگک جا لباسی
rack بار بند
rack آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
rack جاکلاهی
rack دندانه دار کردن
rack بشدت کشیدن
on the rack درشکنجه
on the rack درفشار
rack شکنجه
rack طاقچه
rack چرخ دنده دار
rack عذاب دادن
rack نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack up بازی کردن- حساب کردن
rack قفسه
rack توری مشبک اشغال گیر
rack شکنجه کردن
rack قفسه مهمات و وسایل
rack چهارنعل کوتاه
rack به هم بستن
rack اشغال گیر
rack قطاع دندانه دار
rack طاقچه مقر
rack میله دندانه دار
rack ردیف
rack سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack خون مستاجررا در شیشه کردن
rack چارچوب
rack میله رنده
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
stamp rack مهرچرخدندهدار
coat rack محلآویزکت
equipment rack پایهوسایل
shoe rack چنگککفش
pipe rack چنگکپیپ
roof-rack باربنداتومبیل
go to rack and ruin <idiom> نتیجه بد حاصل کردن
rack one's brains <idiom> سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
spool rack جاقرقره
rack one's brains <idiom> به مغز خود فشار آوردن
spice rack قفسه ادویه
luggage rack جایچمدان
trash rack اشغالگیر
to rack rent حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
paper rack جاکاغذی
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
loading rack سکوی بارگیری
hay rack جای یونجه
hay rack علف دان
cuvette rack جاکووتی
card rack جای کارت
card rack طاقچه کارت
burning rack قاب باتری
rack and pinion میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
rack control نوعی کنترل پروازی غیر دستی
rack railway راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
to go to rack and ruin نابودشدن
shelving rack قفسه
ready rack قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
bottle rack جا بطری
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
rack rent اجازه گزاف بستن بر
rack rent اجازه تمام سال
rack type cutter اسکنه نوع شانهای
print drying rack میلهرنگیخشکشونده
pipet tray rack جا پی پتی
test tube rack جای لوله ازمایش
rack type cutter شانه رنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com