English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
English Persian
token passing روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
token passing گذراندن نشانه
Other Matches
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> طور دیگر
by the same token <adv.> درمقابل
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
by the same token <adv.> از سوی دیگر
token یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
token هدیه کوچک
token نشانه
token اجازه ورود
token یادگار یادبود
token کلمه رمزی علامت مشخصه
token معجزه علامت رمزی
token رمز
token نشانی یادگاری
token علامت
token نشان
token بلیط ورود
token ژتون
token کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
passing زود گذر
passing فانی
passing بالغ بر
passing off به اسم دیگری معامله کردن
passing رد شده
passing در گذشت
passing away وفات
passing پاس دادن
passing گذرنده
token economy اقتصاد ژتونی
token money پول فرعی
book token کارتخریدکتاب
It was just a passing fancy. یک فکر وخیال زود گذری بود
passing through the eclipse کسوف
passing through the eclipse گذرازمیانهخسوف
passing prohibited عبورممنوع
with each passing year با گذشت هر سال
passing bell ناقوس مرگ
passing game حمله با استفاده از پاس به جلو
passing lane فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
passing on the oath رد قسم
passing bell زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
light passing گذر نور
light passing عبور نور
passing parameter پارامتر عبوری
passing parameters پارامترهای عبور پارامترهای گذر
passing place گذاره
swift passing زودگذر
passing the ownership مالکیت مافی الذمه
passing shot ضربه دور از دسترس
passing place محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
controlled passing عبور کنترل شده
controlled passing عبور ومرور کنترل شده
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
token [symbol, abbreviation] مخفف
token ring network شبکه نشانه حلقهای
to accept this token of my esteem پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
token bus network EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
passing away of oneself in god فناء فی الله
The untively death ( passing away ) … درگذشت نا بهنگام ...
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com