English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
Other Matches
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
monetary policy سیاست پولی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
tools اسباب کار
tools در سیستم کامپیوتری
tools مجموعه برنامههای کاربردی
tools ابزار
plumbing tools لوازم لولهکشیخانه
types of tools انواعابزار
development tools ابزار توسعه
precision tools الات دقیق
pipe tools وسایلپیپ
electrician's tools ابزارسیمکشی
drawing tools خط و رسم آزاد است
drawing tools مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
tools of research وسایل تحقیقات
machine tools ابزار ماشینی
pneumatic tools اسبابهای بادی
assembly tools ابزار مونتاژ
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
pc tools deluxe پی سی تولز دولوکس
cleaning tools ابزارتمیزکننده
wooden modelling tools ابزارچوبیفرم دهنده
program development tools ابزار توسعه برنامه
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
A wise man avoids edged tools. <proverb> آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
non monetary غیر نقدی
monetary پولی
monetary value ارزش پولی
monetary مالی
is a monetary sign انگلیسی است
monetary sector بخش پولی
monetary authorities مقامات پولی
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetary restriction محدودیت پولی
is a monetary sign نشان پول
monetary system سیستم پولی
monetary targets اهداف پولی
monetary unit واحد پولی
monetary stand عیار قانونی مسکوکات
monetary unit واحد پول
monetary assets دارائیهای پولی
monetary base مبنای پولی
monetary base پایه پولی
monetary contraction کاهش پول
monetary expansion افزایش پول
Monetary systems. سیستم های پولی ( مالی )
monetary control کنترل پولی
monetary expansion توسعه پولی
monetary incentive مشوق پولی
monetary inflation تورم پولی
monetary school مکتب پولی
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary deflation انقباض پولی
monetary contraction تقلیل پول
monetary economy اقتصاد پولی
monetary deflation محدودیت پولی
monetary control نظارت پولی
monetary convention اتحاد پولی
monetary reserves ذخائر پولی
monetary convention اتحاد ارزی
european monetary system سیستم پولی اروپایی
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
european monetary fund صندوق پولی اروپا
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
international monetary fund صندوق بین المللی پول
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy خط مشی روش
policy خط مشی
policy رویه
policy بیمه نامه
policy مسلک سیاست
policy اداره یاحکومت کردن
policy سند معلق به انجام شرطی
policy خط مشی سیاستمداری
policy مصلحت اندیشی
policy تدبیر
policy کاردانی
policy سیاست
policy بیمه نامه ورقه بیمه
wage policy سیاست دستمزد
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
stop go policy سیاست تثبیت
ostrich policy سیاست خود فریبی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy dilemma معمای سیاستی
policy book کتاب روشها
policy book پرونده خط مشیها
outward looking policy سیاست برون نگر
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers سیاست گذاران
policy objectives اهداف سیاستی
policy objectives اهداف موردنظر
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
stop go policy توسعه
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
pricing policy سیاست قیمت گذاری
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
public policy سیاست عمومی
social policy سیاست اجتماعی
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
tax policy سیاست مالیاتی
the policy of the government رویه دولت
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
policy of contianment سیاست تحدیدی
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
to u. a policy of insurance سند بیمه
policy holder دارنده بیمه
policy holder دارنده بیمه نامه
policy implication کابرد سیاستی
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
time policy بیمه نامه مدت دار
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
the policy of the government سیاست دولت
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
ostrich policy رویه کبک
policy-making سیاست گذاری
budgetary policy سیاست بودجهای
economic policy سیاست اقتصادی
employment policy سیاست اشتغال
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy سیاست انبساطی
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
development policy سیاست توسعه
commercial policy سیاست بازرگانی
blanket policy بیمه نامه جامع
insurance policy قرارداد بیمه
insurance policy سند بیمه
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
policy making سیاست گذاری
bearer policy بیمه نامه بدون نام
blanket policy بیمه نامه کلی
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
floating policy بیمه نامه متغیر
foreign policy سیاست خارجی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
labour policy سیاست استخدام کارکنان
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
national policy سیاست ملی
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
mixed policy بیمه نامه مختلط
insurance policy بیمه نامه
national policy خط مشی ملی
open policy بیمه نامه باز
fiscal policy سیاست مالیاتی
income policy سیاست مربوط به درامدها
income policy سیاست درامدی
open policy بیمه نامه قابل تغییر
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
health policy سیاست بهداشتی
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
anti development policy سیاست ضد توسعه
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy سیاست مالی فعال
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti inflationary policy ضد تورمی
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
open door policy سیاست درهای باز
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
insured, policy holder بیمه شده
easy money policy سیاست گشایش پول
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
decision making policy سیاست تصمیم گیری
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
comprehensive insurance policy بیمه نامه جامع
the open door policy سیاست دروازههای باز
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com