Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (2 milliseconds)
English
Persian
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
Other Matches
judge
قضاوت کردن
judge
خبره
judge
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge
حاکم
To go alone to the judge .
<proverb>
تنها به قاضى رفتن.
judge
دادرس
judge
حکم دادن تشخیص دادن
judge
داوری کردن فتوی دادن
judge
قاضی دادرس
judge
کارشناس
judge
قاضی
judge
داور
judge
داوری کردن
judge
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
paddock judge
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
judge by appearances
حکم به فاهر کردن
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
judge advocate
اقامه کننده دعوی
judge advocate
ضابط دادگستری
judge advocate
وکیل مدافع
judge advocate
قاضی عسکر
impeachment of a judge
رد دادرس
ground judge
داور زمین شمشیربازی
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
patrol judge
داور برج طول مسیر اسبدوانی
placing judge
داور خط پایان
puisne judge
دارو جز
line judge
خطداوری
net judge
داورتور
service judge
داورسرویس
side judge
راهعبورجانبی
stroke judge
حرکتتوام بادستوپایحرفهای
turning judge
داوربرگشت
One must not judge by appearances .
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
Judge not , that ye be not judged.
<proverb>
قضاوت نکن ,تا مورد قضاوت قرار نگیرى.
puisne judge
قاضی پایین رتبه دادرس جز
judge's stand
جایگاهداوری
field judge
داور میدان
to bring somebody before the judge
کسی را در حضور قاضی آوردن
back judge
داور در محوطه دفاعی
judge made law
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
net cord judge
داور تور
personal knowledge of the judge
علم قاضی
foot fault judge
کمک داور
can not judge a book by its cover
<idiom>
[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
judge advocate general
رئیس دادگاه نظامی
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
People tend to judge by appearances .
عقل مردم به چشمشان است
to bring the matter before a court
[the judge]
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
The judge remained an honest man all his life .
قاضی تمام عمرش درستکار ماند
touch on (upon)
<idiom>
خلاصه وار نوشتن ،چکیده گویی
touch off
<idiom>
شروع کاری
touch and go
<idiom>
نامطمئن
touch off
<idiom>
باعث انفجارشدن
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
out of touch
ناآگاهبهشرایطجدید
to touch upon
اشاره کردن
to touch somebody
[something]
به کسی
[چیزی]
دست زدن
to touch somebody
[something]
کسی
[چیزی]
را لمس کردن
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
touch up
<idiom>
لاک گرفتن
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
in touch
<idiom>
بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
to touch upon
مطرح کردن
to touch on
مطرح کردن
to touch upon
نام بردن
to touch on
نام بردن
to touch upon
ذکر کردن
Please do not touch!
لطفا دست نزن
[نزنید]
!
to touch something
دست زدن به چیزی
to touch something
لمس کردن چیزی
to touch on
ذکر کردن
to touch on
اشاره کردن
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
d. touch
نازک کاری
d. touch
دستکاری استادانه
touch
بساوایی
to touch off
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
to touch off
درکردن خالی کردن
to touch up
دست کاری کردن
to touch up
حک واصلاح کردن
to touch up
شلاق زدن
to touch up
بکارانداختن
touch and go
در معرض خطر
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
لمس کردن
touch
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touch me not
گل حنا
touch
دست زدن به
touch
لمس کردن پرماسیدن
touch
زدن
touch and go
مشکوک
touch
رسیدن به متاثر کردن
touch
متاثر شدن لمس دست زنی
touch
بساوش
to keep in touch with any one
از حال کسی اگاه بودن
touch
پرماس حس لامسه
Make sure not to touch anything!
به چیزی دست نزنی ها !
Don't touch me!; Don't you touch me!
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
the animal is not s. to touch
دست زدن به ان جانورشرط سلامت نیست
Don't touch me!
به من دست نزن !
Don't you touch me!
به من دست نزن !
to touch upon
[a topic]
ذکر کردن
[موضوعی]
to be hot to the touch
داغ به نظر رسیدن
touch paper
فتیله
alternate to touch
نرمش کمر
common touch
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
touch screen
صفحه نمایش لمسی
delicacy of touch
ریزه کاری
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
finishing touch
دست کاری تکمیلی
touch wood
قو
touch needle
سوزن محک
To touch someone for money.
کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
To be in touch ( contact) with someone.
با کسی درتماس بودن
touch move
لمس مهره شطرنج
easy touch
زیرک-زبل
touch panel
صفحه حساس به تماس
touch receptors
گیرندههای بساوشی
touch me not ish
مغرور
touch spot
ناحیه بساوشی
touch-typing
نگارش با روش پرماسی
touch-types
نگارش با روش پرماسی
touch-typed
نگارش با روش پرماسی
touch-type
نگارش با روش پرماسی
soft touch
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
touch wood
یکجوربازی کودکان
touch wood
اتش افروزنه اتش زنه
touch me not ish
امر ممنوعه
to put to the touch
محک زدن
to touch ground
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
to put to the touch
ازمودن
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
delicacy of touch
فرافتکاری
touch hole
جای فتیله
Don't touch it!
دست نزن !
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
lose touch with
<idiom>
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
Don't touch!
دست نزن
[نزنید]
!
touch line
خط کناری زمین
common touch
<idiom>
با همه رفتار مناسب داشتن
touch me not ish
گل حنا
He has a delightful touch on the guitar .
گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
touch sensitive display
صفحه نمایش حساس لمسی
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch tone telephone
تلفن دکمهای در سیستمهای پردازش از راه دور
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
not touch something with a ten-foot pole
<idiom>
تصمیم گیری چیزی به طور کامل
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .
گوش شیطان کر (بزن بچوب )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com