Dictiornary-Farsi | tower building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 193 (9 milliseconds)

English	Persian
tower building	ساختمان برجی


Other Matches

tower	برج شیرجه به ارتفاع 01متر
tower	بلندبودن
tower	قلعه
tower	برج
office tower	برجکارهایاداری
fractionating tower	برجتولیدمواد
foundation of tower	پایهمرتفع
flanking tower	برجپهلویی
diving tower	برجپرش
corner tower	برجکناری
watch tower	برج مراقبت
watch tower	برج دیدبانی
watch tower	دیدگاه
tower ladder	نردبانبرجی
tower mast	برجدکل
bubble tower	برج حباب
lantern-tower	برج صلیبی
bell-tower	برج بلند
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
self supporting tower	برج خود ایستا
tower block	ساختمانبرجمانند
winding tower	برجپیچاپیچ
wash tower	فیلهشستشو
tower silo	انبار
two tower facade	نمای دو برجی
transmission tower	برج انتقال
tower house	قلعه مستحکم قرون وسطی خانه بالای برج
guyed tower	برج مهارشده
tower crane	جراثقال گردان اطاق دار
tower clock	برج ساعت
lattice tower	دکل مشبک
lattice tower	برج مشبک
telecommunication tower	برج ارتباطات
stripping tower	برج رنگ گیر
free tower	برج پرش ازاد
free tower	برج ازاد
tower house	خانه برجی
tower wagon	اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
conning tower	پل فرماندهی
conning tower	برج هدایت
crane tower	برج جرثقیل
crane tower	دکل جرثقیل
crossing tower	برج تقاطع در کلیسا
tower of silence	دخمه
facade tower	برجنما
spray tower	برج افشانه دار
bubble tower	برج تقطیر
ivory tower	گوشه خلوت
acid tower	برج اسید
absorption tower	برج جذب
absorbing tower	برج جذب
cooling tower	برج سرد کننده
cooling tower	برج تبرید
water tower	برج مخزن اب
ivory tower	برج عاج
ivory tower	محل دنج
ivory tower	محل ارام برای تفکر
water tower	تانک اب
guiding tower	برجهدایت
bell tower	برج ناقوس
broad base tower	دکل فشار قوی
harbor control tower	برج مراقبت بندر
tower control room	اتاقکنترلبرج
high tension transmission tower	دکل انتقال فشار قوی
building	ساختمان
building	عمارت دیسمان
building	بنا
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
ship building	کشتی سازی
site building	زمین زیربنا
site building	زمین ساختمانی
situation of a building	موقعیت ساختمان
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to found a building	عمارتی برپاکردن
to found a building	ساختمانی بینادکردن
the interior of a building	اندرون عمارت
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
building society	شرکتوام دهندهمسکن
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
building line	خط کناری ساختمان
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
turbine building	ساختمانتوربین
administrative building	ساختماناداری
containment building	ساختمانمحدودشده
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
reactor building	ساختمانرآکتور
service building	ساختمانسرویس
slab building	ساختلوح
building block	کنده ساخت
building connection	انشعاب ساختمان
building construction	معماری
building construction	روسازی
building costs	هزینههای ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building limes	اهک ساختمانی
building line	امتداد
building line	راسته
building line	بر ساختمانی
building line	بر ساختمان
building log	چوب گرد ساختمان
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building material	مصالح ساختمان
building material	مصالح ساختمانی
building official	بازرسان ساختمان
building operations	عملیات ساختمانی
building component	اجزای ساختمان
bridge building	پل سازی
road building	جاده سازی
building block	بنا کنده
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks	کنده ساخت
building blocks	بنا کنده
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
body building	پرورش اندام
body building	بدنسازی
body-building	ورزش زیبایی اندام
body-building	پرورش اندام
body-building	بدنسازی
building site	کارگاه ساختمانی
building site	عرصه
building sites	کارگاه ساختمانی
building sites	عرصه
administration building	ساختمان اداری
administration building	قسمت اداری
apartment building	ساختمان اپارتمانی
building owner	صاحب کار
building permit	پروانه ساختمان
commercial building	سرای
home building	ساختمان مسکونی
height of building	بلندی ساختمان
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
framed building	ساختمان تیر پایهای
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
commercial building	تیمچه
commercial building	تیم
capital building	سرمایه سازی
house building	ساختمان مسکونی
industrial building	ساختمان صنعتی
industrial building	بنای صنعتی
public building	بنای همگانی
office building	ساختمان اداری
nest building	لانه سازی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
model building	الگوسازی
main building	ساختمان اصلی
machine building	ماشین سازی
body building	ورزش زیبایی اندام
building work	کار ساختمانی
building up of generator	پیش تحریک مولد
building unit	واحد ساختمانی
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building system	سیستم ساختمان
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
building plant	وسایل ساختمان
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
road building machine	ماشین جاده سازی
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
local building inspector	پلیس ساختمان
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
machine building industry	صنعت ماشین سازی
building trade joinery	نجاری ساختمان
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
a building of small scale	عمارت کوچک
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
article of a building by law	ائین نامه ساختمان
road building slag	شلاکه جاده سازی
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
word building test	ازمون واژه سازی
basic building materials	مواداولیهساختمان
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است