English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
traffic sign تابلو علایم
traffic sign لوحه نشانه گذاری
traffic sign تابلو نشانه گذاری
traffic sign علامت عبور و مرور
Other Matches
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
to sign up for something نام خود را درفهرست نوشتن [برای انجام کاری اشتراکی]
sign off علامت ختم ارسال پیام
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
sign off off log
sign on قرارداد استخدام کسی را امضاکردن
sign on on log
plus sign علامت بعلاوه
plus sign علامت باضافه
plus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
plus sign که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
sign off پایان دادن به
sign off جارفتن
to sign away با امضامنتقل کردن
V-sign علامت پیروزی
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
plus sign علامت جمع
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
sign over <idiom> بطور قانونی
sign up <idiom> تعهددادن
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
sign-on ورود به سیستم [رایانه شناسی]
sign learning علامت اموزی
sign gestalt علامت- گشتالت
sign extension گسترش علامت
sign bit ذره علامت نما
sign digit رقم علامت
sign character دخشه علامت نما
sign bit بیت علامت
sign digit رقم علامت نما
sign magnitude علامت و مقدار
sign and magnitude علامت و مقدار
equal sign علامت تساوی
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
is a monetary sign نشان پول
is a monetary sign انگلیسی است
I wI'll get (persuade)him to sign . اورا حاضر بامضاء می کنم
dollar sign حرف
pharmaceutical sign نشان داروسازی
pharmaceutical sign علامت دواسازی
positive sign علامت مثبت
procedure sign علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
radical sign علامت جذر
romberg's sign علامت رومبرگ
sign a waiver قبول اغماض نمودن
equal sign علامت برابری
sign manual امضا پادشاه
sign manual صحه ملوکانه
stop sign علامت توقف
temporal sign علامت زمانی
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
star sign علامتزودیاک
multiplication sign نمادضرب
equals sign نمادتساوی
division sign نماد تقسیم
exterior sign علامتخارجی
warning sign علامت احضار
sign writer لوحه نویس
sign writer تابلو نویس
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
sign of god ایت الله
sign of the cross علامت صلیب
sign of weakness نشان ضعف
sign of weakness دلیل ضعف
sign of zodiac برج
sign post تابلو راهنما
sign position موضوع علامت
sign position مکان علامت
sign position موقعیت علامت
sign test ازمون علامتها
warning sign علامت اخطار
sign flag پرچم علامت
dollar sign که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
counter sign نشانی
call sign معرف رادیویی
sign language زبان علامات
sign language زبان مخصوص کرها
sign language مکالمه با اشاره
sign language زبان اشاره
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
sign languages زبان اشاره
sign languages مکالمه با اشاره
sign languages زبان مخصوص کرها
sign languages زبان علامات
call sign معرف
minus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
advance sign علامت اوانس
sign flasher چشمک زن
counter sign اسم عبور
counter sign اسم شب
minus sign علامت منها
minus sign برای تفریق یا مقدار منفی
minus sign منفی
collective call sign معرف عمومی
radio call sign معرف رادیویی
sign flip flop الاکلنگ علامت نما
address call sign رمز ادرس
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
address call sign معرف ادرس
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
collective call sign معرف مشترک یکانها
change sign key کلیددکمهتغییرات
level crossing sign علامتخطعبور
net call sign معرف رادیویی شبکه
number of tracks sign شمارهعلائملبه
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
To give a signal ( sign) . علامت دادن
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
net call sign معرف شبکه
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
traffic اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic داده پیام دریافتی
traffic تجارت هدایت شده
traffic انتقال دریانوردی
traffic ترافیک
traffic رفت و امد
traffic عبور و مرور
traffic امد و رفت
two-way traffic محلعبوردوطرفه
one-way traffic عبوریکطرفه
traffic تردد کردن
traffic امد وشدکردن
traffic مخابره
traffic کالا
traffic داد وستدارتباط کسب
traffic عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic امد و شد
through traffic ترافیک ترانزیتی
through traffic امد و رفت ترانزیتی
through traffic شد امد ترانزیتی
through traffic عبور یکسره
traffic نقل
traffic گذشتن
traffic حرکت سیر
traffic مبادله کالا
traffic تجارت
traffic تجمع مدافعان
traffic تجارت غیرقانونی
traffic رفت و امد وسایل نقلیه
traffic امد وشد رفت وامد
traffic امد و شد حمل و نقل
traffic مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic شد وامد
merging traffic ترافیکخیابانفرعیاتوبان
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
traffic lanes خطترافیک
outgoing traffic جاده به راستای بیرونی
traffic congestion راهبندان سنگین
traffic jam ترافیکوراهبندانسنگین
traffic warden فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
stop-and-go traffic ترافیک سپر به سپر
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
traffic volume حجم امد و شد
traffic volume بار شد و امد
transit traffic عبور ترانزیتی
The traffic is heavy. ترافیک سنگین است.
traffic circle دایرهی یک طرفه
traffic circles دایرهی یک طرفه
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
There is heavy traffic. ترافیک سنگین است.
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
dense traffic ترافیک سنگین
traffic designer نقشه کش رفت و امد
turning traffic ترافیک پیچ دار
street traffic رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
street traffic ترافیک [جاده]
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
traffic lane یک خط جاده برای یک مسیر
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
heavy traffic ترافیک سنگین
to regulate the traffic [جریان] ترافیک را کنترل کرن
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
air traffic رفت و آمد هواپیمایی
moving traffic ترافیک در حال حرکت
bus traffic رفت و امد اتوبوسها
local traffic رفت و امد محلی
motor traffic رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor traffic رفت و امداتومبیلها
public traffic رفت و امد همگانی
railway traffic امد و شد راه اهن
railway traffic عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
road traffic رفت و امد خیابان
road traffic ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic امد وشد خیابان
telecommunication traffic ترافیک ارتباطات
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
telephone traffic ترافیک تلفنی
tidal traffic امد و شد ناقرینه
tidal traffic شد امدنابرابر
traffic control کنترل عبور و مرور
induced traffic ترافیک القایی
inbound traffic مسیر خارج از کشور
traffic light چراغ راهنمایی
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com