Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
English
Persian
trail bike
موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
Other Matches
bike
کندوی زنبو عسل
bike
انبوه جمعیت
bike
مخفف bicycle دوچرخه
bike
دوچرخه
bike
موتورسیکلت
to bike
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
drag bike
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
push bike
در برابردوچرخه موتوری
push bike
دوچرخه پایی
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
She wobbled on her bike.
او
[زن]
روی دوچرخه خود می لرزید.
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
He fell off his bike and bruised his knee.
او
[مرد]
از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته
[کبود]
شد.
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer.
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
off the trail
دوراز خط
off the trail
پی گم کرده
trail
طفیلی بودن
right trail
سهم سمت راست توپ
trail
خط ی در امتداد چیزی
trail
هدف را تعقیب کنید
trail
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
پیشقدم پیشرو
trail
راهک
trail
اثرپا باقی گذاردن
trail
بدنبال حرکت کردن
trail
دنباله دار بودن
trail
دنباله داشتن
trail
بدنبال کشیدن
trail
دنباله
trail
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
vapor trail
لولههای بخار
vapor trail
مسیر عبور بخار
trail run
رانش ازمایشی
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
nature trail
مسیرعلامتگذاریشده
vapour trail
ردپروازهواپیمادرآسمان
cross trail
جاده عرضی
trail porty
قسمت نظم ارای ستون
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
box trail
سهم بسته
combat trail
مسیر جریان رزم
box trail
سهم قوطی شکل
condensation trail
مسیر انجماد
audit trail
اثر رسیدگی
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
cross trail
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
audit trail
پیگیری
audit trail
رد ممیزی
audit trail
ردممیزی
split trail
سهم باز
the trail of a meteor
دنباله شهاب
combat trail
مسیررزمی
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
trail-view mirror
آینهبغلتریلی
To follow ( trail, chase) someone.
پی کسی افتادن
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
deflection component of trail
شاخه سمتی معبر حرکت
To put someone off the scent. To draw a red herring across the trail.
رد گم کردن
fixie bicycle
[fixie , one-gear bike without brakes]
دوچرخه تک دنده
[با چرخ آزاد]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com