English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
training school اموزشگاه حرفهای
training school کاراموزگاه
Other Matches
training تعلیم و تمرین
training آموزش عملی
training اموزش دادن
training اموزش
training تعلیم
training کاراموزی
training پرورش
training ورزش کاراموزی
toilet-training از قنداق درآوردن
character training پرورش منش
military training تعلیم نظامی
omission training حذف اموزی
on the job training اموزش ضمن کار
on-the-job training آموزش ضمن خدمت
training locations مکانهای آموزشی
personnel training اموزش کارکنان
military training اموزش نظامی
training set ستلباسبچهگانه
manual training دوره اموزش هنرهای دستی
avoidancae training اجتناب اموزی
basic training تعلیمات ابتدایی
basic training اموزش مقدماتی
escape training گریزاموزی
bowel training اموزش دفع
circuit training انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
circuit training تمرین دایرهای
concurrent training اموزش همزمان
training wall دیواره راهنما
training suit لباسورزشی
potty-training تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
annual training اموزش سالیانه
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
job training اموزش شغلی
integrated training اموزش توام
in serving training اموزش ضمن خدمت
in house training برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
assertive training جرات اموزی
deputy for training معاونت اموزشی
weight training بدن سازی
teacher training تربیت معلم
training publication مدارک اموزشی
training publication نشریات اموزشی
training program برنامه اموزش
training manual راهنمای اموزشی
training gear گردونه در سمت
training facilities محلهای اموزشی
training distance مسافت تمرین
training cycle مرحله اموزش
training cycle سیکل اموزشی
training circular نشریه اموزش
training camp اردوی امادگی
training bill برنامه اموزشی
training aid وسیله کمک اموزشی
toilet training اموزش اداب توالت رفتن
scout training پیشاهنگی
training college دانشسرا
training center مرکز اموزش
training ship کشتی اموزشی
unit training اموزش یکان
unit training اموزش یکانی
voluntary training اموزش داوطلبانه
to undergo training در یک دوره آموزشی شرکت کردن
preservice training کاراموزی پیش از خدمت
transfer of training انتقال اموزش
reward training اموزش با پاداش
training track مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
training time زمان تمرین
training facilities تاسیسات اموزشی
sensitivity training حساسیت اموزی
training table میز ناهارخوری در اردو
reconditioning training اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
disciplinary training center مرکز اموزش زندانیان نظامی
disciplinary training center دارالتادیب
graphic training aid چارت اموزشی
graphic training aid پوسترهای اموزشی
graphical training aids چارت اموزشی
rehabilitation training center مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
graphical training aids چارت
mobile training team تیم اموزشی سیار
athletic training room اطاق پزشکی- ورزشی
sensitivity training group گروه حساسیت اموزی
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
advanced individual training اموزش تکمیلی انفرادی
active duty for training اموزش زیر پرچم
advanced unit training اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
army training program برنامه اموزش نظامی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
code training set دستگاه اموزش مرس
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
Training makes the memory absorb more. آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
As part of my training, I spent a year abroad. درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
Regular training strengthens the heart and lungs. ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
school جماعت
school تادیب یا تربیت کردن
school تربیب کردن
school گروه پرندگان
school دسته ماهی
school گروه
school پیروان یک مکتب اموزشگاه
school مکتب
school تربیت اسب
go to school خواننده میله نوری
school مرکز اموزش نظامی
school بمدرسه فرستادن درس دادن
school دانشکده
school مدرسه
school مکتب نحله
school رام کردن وعادت دادن
school جماعت همفکر
school دسته
school دبیرستان
school مکتب دبستان
first school -مخصوصبچههایبین5تا9سال
first school پایهدبسبان
to go to school باموزشگاه رفتن
to go to school درس خواندن
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
school اموزشگاه
the school is out مدرسه تعطیل است
school تدریس درمدرسه
school مکتب علمی یافلسفی
school تحصیل در مدرسه
special school اموزشگاه استثنایی
to leave school ترک تحصیل کردن
technical school اموزشگاه فنی
technical school مدرسه فنی
technical school هنرستان دبیرستان فنی
theological school مدرسه علوم دینی
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
to leave school ازتحصیل دست کشیدن
to leave school ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
vienna school مکتب وین
school age سن مدرسه
school age سالهای تحصیل
Sunday School مدرسهی یکشنبه
school zone قلمرومدرسه
to enrol somebody at a school کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
business school مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
driving school آموزشگاهرانندگی
graduate school دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
school friend دوستمدرسهای
school-leaver کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
The last school day. آخرین روز مدرسه
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
school age سن آغاز تحصیل
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
pre-school پیش دبستانی
school shooting تیراندازی در مدرسه
vocational school اموزشگاه حرفهای
wurzburg school مکتب وورتسبورگ
zurich school مکتب زوریخ
day school مدرسهی روزانه
day school مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
old school tie سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school شیرخوارگاه
pre-school مهدکودک
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
pre-school وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
normal school دانش سرا
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
liberal school مکتب ازادی اقتصادی
leipzig school مکتب لایپزیک
school of law دانشکده حقوق
kailyard school مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
hedge school مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
hedge school اموزشگاه پست
foundation school اموزشگاه موقوف
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
manchester school مکتب منچستر
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
maternal school کودکستان
nongraded school اموزشگاه بی دانشپایه
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
neoclassical school مکتب نئوکلاسیک
nancy school مکتب نانسی
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetary school مکتب پولی
mixed school اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
mathematical school مکتب ریاضی
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
banking school مکتب بانکداری
austrian school مکتب اتریشی
austrian school یزر و بوهم باورک
nursery school کودکستان
infant school کودکستان
primary school دبستان
elementary school دبستان
high school دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
secondary school دبیرستان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com