Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
transfer area |
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل |
|
|
Other Matches |
|
transfer of cause |
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی |
transfer |
تغییر سمت دادن لوله |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfer |
پهلو- رفت |
transfer |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
transfer |
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله |
transfer |
سند انتقال انتقالی |
transfer |
نقل |
transfer |
واگذاری تحویل |
transfer |
انتقال |
transfer |
منتقل کردن |
transfer |
واگذار کردن نقل کردن انتقال |
transfer |
تغییر دستورات یا کنترل |
transfer |
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر |
transfer |
تغییر دستور یا کنترل |
transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transfer |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها |
transfer |
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند |
transfer |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
transfer |
احاله |
transfer |
حواله |
transfer |
سند انتقال یا واگذاری |
transfer |
واگذاری نقل |
transfer |
انتقال دادن |
transfer |
ورابردن |
transfer |
ورابری |
k , transfer |
ضریب کای برد |
k , transfer |
ضریب تصحیح برد توپ |
transfer |
واگذار کردن |
transfer |
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند. |
transfer |
واگذاری |
transfer limit |
حدود تصحیحات انتقال تیر |
transfer line |
خط انتقال |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
negative transfer |
انتقال منفی |
data transfer |
انتقال داده ها |
transfer functions |
توابع انتقالی |
deed of transfer |
انتقال نامه |
deed of transfer |
سند انتقال |
conditional transfer |
انتقال شرطی |
transfer ladle |
پاتیل انتقال |
block transfer |
انتقال بلوک |
transfer interpreter |
مفسر انتقال |
transfer instruction |
دستور العمل انتقال |
transfer income |
درامد انتقالی |
block transfer |
انتقال کندهای |
energy transfer |
انتقال انرژی |
transfer limit |
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ |
collect transfer |
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف |
transfer ladle |
کفچه انتقال چمچمه انتقال |
power transfer |
انتقال انرژی |
thermal transfer |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
third person of a transfer |
محال علیه |
transfer address |
ادرس انتقال |
transfer berth |
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی |
transfer case |
جعبه انتقال نیرو |
transfer case |
دیفرانسیل |
transfer check |
انتقال |
transfer earnings |
درامدهای انتقالی |
transfer equipment |
تجهیزات |
telegraphic transfer |
انتقال تلگرافی |
technology transfer |
انتقال تکنولوژی |
file transfer |
انتقال فایل |
heat transfer |
انتقال حرارت |
heat transfer |
انتقال گرما |
transfer characteristic |
مشخصه متقابل |
transfer check |
مقابله |
positive transfer |
انتقال مثبت |
radial transfer |
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند. |
transfer function |
تابع انتقال |
transfer scale |
پایهانتقال |
transfer payments |
پرداختهای انتقالی |
transfer processing |
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر |
transfer rate |
نرخ انتقال |
transfer rate |
نسبت انتقال سرعت انتقال |
transfer reaction |
واکنش انتقالی |
transfer resistor |
ترانزیستور |
transfer station |
محل انتقال افراد |
transfer station |
محل اعزام افراد |
transfer table |
میز انتقال |
transfer time |
زمان انتقال |
transfer time |
مدت انتقال |
unconditional transfer |
انتقال غیر شرطی |
transfer canal |
کانالانتقال |
transfer port |
دریچهانتقال |
transfer order |
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح |
transfer orbit |
مدار انتقال |
transfer machine |
دستگاه انتقال |
transfer of portfolio |
انتقال موجودی اوراق بهادار |
transfer of obligation |
حواله مدنی |
transfer of learning |
انتقال یادگیری |
transfer of capital |
انتقال سرمایه |
transfer molding |
ریخته گری انتقالی |
transfer molding |
قالب ریزی انتقالی |
transfer mold |
قالب گیری انتقالی |
transfer medium |
رسانه انتقال |
transfer payment |
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود |
credit transfer |
پرداخت ازطریق انتقال |
transfer operation |
عمل انتقال |
transfer of training |
انتقال اموزش |
credit transfer |
انتقال اعتبار |
transfer switch |
کلید انتقال |
transfer of technology |
انتقال تکنولوژی |
electronic transfer of data |
انتقال الکترونیکی اطلاعات |
electronic funds transfer |
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها |
electron transfer mechanism |
مکانیسم انتقال الکترون |
courier transfer officer |
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی |
courier transfer officer |
افسر مسئول پیک |
data transfer rate |
میزان انتقال داده |
data transfer rate |
میزان ارسال داده |
data transfer rate |
نرخ ارسال داده |
data transfer rate |
سرعت انتقال داده ها |
data transfer operations |
عملیات انتقال داده |
courier transfer station |
ایستگاه تعویض پیک |
current transfer ratio |
نسبت انتقال جریان |
materials transfer notes |
برگه انتقال مواد |
courier transfer station |
مرکزارسال پیک ارتشی |
electronic fund transfer |
ارسال الکترونیکی دارائی |
image transfer constant |
ثابت انتقال تصویر |
heat transfer coefficient |
ضریب انتقال گرما |
charge transfer compounds |
ترکیبات انتقال بار |
materials transfer notes |
دستورانتقال مواد |
fuel transfer pipe |
لولهانتقالسوخت |
passenger transfer vehicle |
وسلهجابجاییمسافرین |
government transfer payments |
پرداختهای انتقالی دولت |
file transfer utility |
برنامه کمکی انتقال فایل |
file transfer protocol |
پروتکل انتقال فایل |
bit transfer rate |
نرخ ارسال بیت |
transfer license plate [American E] |
پلاک انتقال |
thermal wax transfer printer |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
secure hypertext transfer protocol |
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند |
transfer number plate [British E] |
پلاک انتقال |
no-go area |
منطقهممنوعه |
I know the area more or less . |
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم |
area |
رشته [دانشی] |
area |
شاخه [دانشی] |
area |
مساحت |
area |
پهنه |
area |
محوطه |
area |
مساحت سطح |
area |
عرصه |
area |
قلمرو |
area |
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری |
area |
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است |
area |
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند |
area |
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند |
area |
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو |
area |
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است |
area |
پهنک |
area |
سطح |
area |
منطقه |
area |
سطح مقطع |
area |
ناحیه |
area |
فضا |
area |
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها |
area |
حوزه |
team area |
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی |
target area |
منطقه هدف |
sectional area |
سطح مقطع |
area interdiction |
ممانعت منطقهای |
telephone area |
ناحیه اتصال |
area graph |
نمودار ناحیهای |
area fire |
اتش منطقهای |
area fire |
تیر منطقه |
area interdiction |
ممانعت در منطقه |
rainfall area |
پهنه باران |
sales area |
حیطه فروش |
sales area |
بازار فروش |
sail area |
سطح بادبان |
area load |
بار سطحی |
seepage area |
حوزه تراوش |
staging area |
منطقه شروع عملیات |
staging area |
منطقه سوار شدن |
staging area |
منطقه عملیاتی |
special area |
منطقه پرواز مخصوص |
signal area |
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
staging area |
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع |
service area |
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی |
service area |
منطقه سرویس |
service area |
برد فرستنده |
seepage area |
منطقه تراوش |
storage area |
ناحیه انبارش |
seepage area |
منطقه نفوذ |
surface area |
مساحت سطح |
scan area |
ناحیه پیمایش |
longtour area |
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی |
output area |
ناحیه خروجی |
overflow area |
ناحیه سرریز |
open area |
فضای ازاد |
piston area |
سطح پیستون |
playing area |
محدوده زمین |
position area |
منطقه مواضع |
area monitoring |
مراقبت منطقهای |
suppressor area |
ناحیه بازدارنده |
output area |
خروجی |
output area |
ناحیه |
area monitoring |
مراقبت کردن از منطقه |