English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English Persian
transfer interpreter مفسر انتقال
Other Matches
interpreter مترجم
interpreter به کد ماشین تبدیل میکند
interpreter نرم افزاری که برنامه سطح بالای کاربر را
interpreter مفسر عکس هوایی مفسر
interpreter مفسر
interpreter مترجم شفاهی
an interpreter of dreams خواب تعبیر کن
an interpreter of dreams تعبیر گو معبر
to act as interpreter for somebody مترجم کسی بودن
image interpreter مفسر عکس
image interpreter متخصص خواندن عکس هوایی
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
transfer دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer تغییر دستور یا کنترل
transfer کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
k , transfer ضریب تصحیح برد توپ
k , transfer ضریب کای برد
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer واگذاری
transfer تغییر دستورات یا کنترل
transfer احاله
transfer حواله
transfer سند انتقال انتقالی
transfer نقل
transfer واگذاری تحویل
transfer منتقل کردن
transfer انتقال
transfer انتقال دادن
transfer ورابردن
transfer ورابری
transfer تغییر سمت دادن لوله
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer سند انتقال یا واگذاری
transfer واگذاری نقل
transfer واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer واگذار کردن
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer پهلو- رفت
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer molding قالب ریزی انتقالی
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer line خط انتقال
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer mold قالب گیری انتقالی
transfer machine دستگاه انتقال
transfer ladle پاتیل انتقال
transfer case جعبه انتقال نیرو
transfer case دیفرانسیل
transfer check مقابله
transfer check انتقال
transfer earnings درامدهای انتقالی
transfer equipment تجهیزات
transfer function تابع انتقال
transfer functions توابع انتقالی
transfer income درامد انتقالی
transfer instruction دستور العمل انتقال
transfer medium رسانه انتقال
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer molding ریخته گری انتقالی
transfer of capital انتقال سرمایه
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer reaction واکنش انتقالی
transfer resistor ترانزیستور
transfer station محل انتقال افراد
transfer station محل اعزام افراد
transfer table میز انتقال
transfer time زمان انتقال
transfer time مدت انتقال
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
transfer canal کانالانتقال
transfer port دریچهانتقال
transfer rate نرخ انتقال
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer switch کلید انتقال
transfer of learning انتقال یادگیری
transfer of obligation حواله مدنی
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of technology انتقال تکنولوژی
transfer of training انتقال اموزش
transfer operation عمل انتقال
transfer orbit مدار انتقال
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer payments پرداختهای انتقالی
transfer scale پایهانتقال
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer address ادرس انتقال
heat transfer انتقال گرما
heat transfer انتقال حرارت
credit transfer انتقال اعتبار
file transfer انتقال فایل
power transfer انتقال انرژی
energy transfer انتقال انرژی
deed of transfer سند انتقال
deed of transfer انتقال نامه
data transfer انتقال داده ها
conditional transfer انتقال شرطی
collect transfer بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
telegraphic transfer انتقال تلگرافی
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
technology transfer انتقال تکنولوژی
credit transfer پرداخت ازطریق انتقال
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
positive transfer انتقال مثبت
third person of a transfer محال علیه
block transfer انتقال کندهای
block transfer انتقال بلوک
negative transfer انتقال منفی
transfer characteristic مشخصه متقابل
data transfer operations عملیات انتقال داده
current transfer ratio نسبت انتقال جریان
courier transfer station مرکزارسال پیک ارتشی
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
courier transfer officer افسر مسئول پیک
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
fuel transfer pipe لولهانتقالسوخت
bit transfer rate نرخ ارسال بیت
passenger transfer vehicle وسلهجابجاییمسافرین
charge transfer compounds ترکیبات انتقال بار
data transfer rate سرعت انتقال داده ها
data transfer rate نرخ ارسال داده
materials transfer notes دستورانتقال مواد
materials transfer notes برگه انتقال مواد
image transfer constant ثابت انتقال تصویر
heat transfer coefficient ضریب انتقال گرما
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
data transfer rate میزان ارسال داده
data transfer rate میزان انتقال داده
file transfer protocol پروتکل انتقال فایل
electron transfer mechanism مکانیسم انتقال الکترون
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
transfer license plate [American E] پلاک انتقال
transfer number plate [British E] پلاک انتقال
peer to peer file transfer انتقال فایل همتا
peer to peer file transfer دستیابی فایل عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com