Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
transfer line
خط انتقال
Other Matches
transfer of cause
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer
احاله
transfer
سند انتقال یا واگذاری
transfer
واگذاری نقل
transfer
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer
واگذاری
transfer
تغییر دستورات یا کنترل
transfer
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer
حواله
transfer
تغییر دستور یا کنترل
transfer
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
k , transfer
ضریب کای برد
transfer
نقل
transfer
واگذاری تحویل
transfer
انتقال
transfer
منتقل کردن
transfer
واگذار کردن
transfer
انتقال دادن
transfer
ورابردن
transfer
ورابری
transfer
واگذار کردن نقل کردن انتقال
k , transfer
ضریب تصحیح برد توپ
transfer
سند انتقال انتقالی
transfer
پهلو- رفت
transfer
تغییر سمت دادن لوله
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer station
محل انتقال افراد
transfer resistor
ترانزیستور
transfer station
محل اعزام افراد
transfer switch
کلید انتقال
transfer table
میز انتقال
transfer time
زمان انتقال
transfer time
مدت انتقال
unconditional transfer
انتقال غیر شرطی
block transfer
انتقال بلوک
block transfer
انتقال کندهای
transfer orbit
مدار انتقال
transfer canal
کانالانتقال
transfer port
دریچهانتقال
transfer scale
پایهانتقال
transfer characteristic
مشخصه متقابل
transfer reaction
واکنش انتقالی
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
heat transfer
انتقال حرارت
deed of transfer
انتقال نامه
data transfer
انتقال داده ها
transfer address
ادرس انتقال
transfer area
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer case
جعبه انتقال نیرو
transfer case
دیفرانسیل
transfer check
مقابله
transfer check
انتقال
transfer earnings
درامدهای انتقالی
transfer equipment
تجهیزات
transfer function
تابع انتقال
deed of transfer
سند انتقال
heat transfer
انتقال گرما
radial transfer
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
positive transfer
انتقال مثبت
power transfer
انتقال انرژی
energy transfer
انتقال انرژی
technology transfer
انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer
انتقال تلگرافی
negative transfer
انتقال منفی
thermal transfer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
third person of a transfer
محال علیه
transfer functions
توابع انتقالی
transfer income
درامد انتقالی
transfer of obligation
حواله مدنی
transfer of portfolio
انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of technology
انتقال تکنولوژی
conditional transfer
انتقال شرطی
transfer of training
انتقال اموزش
transfer operation
عمل انتقال
collect transfer
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer payment
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer payments
پرداختهای انتقالی
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer of learning
انتقال یادگیری
transfer of capital
انتقال سرمایه
transfer instruction
دستور العمل انتقال
transfer interpreter
مفسر انتقال
transfer ladle
پاتیل انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer limit
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer machine
دستگاه انتقال
transfer medium
رسانه انتقال
transfer mold
قالب گیری انتقالی
transfer molding
قالب ریزی انتقالی
transfer molding
ریخته گری انتقالی
transfer rate
نرخ انتقال
file transfer
انتقال فایل
credit transfer
پرداخت ازطریق انتقال
credit transfer
انتقال اعتبار
electron transfer mechanism
مکانیسم انتقال الکترون
data transfer rate
میزان انتقال داده
materials transfer notes
برگه انتقال مواد
data transfer rate
سرعت انتقال داده ها
courier transfer station
ایستگاه تعویض پیک
charge transfer compounds
ترکیبات انتقال بار
electronic transfer of data
انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic fund transfer
ارسال الکترونیکی دارائی
materials transfer notes
دستورانتقال مواد
data transfer operations
عملیات انتقال داده
fuel transfer pipe
لولهانتقالسوخت
data transfer rate
میزان ارسال داده
data transfer rate
نرخ ارسال داده
file transfer protocol
پروتکل انتقال فایل
courier transfer station
مرکزارسال پیک ارتشی
passenger transfer vehicle
وسلهجابجاییمسافرین
current transfer ratio
نسبت انتقال جریان
image transfer constant
ثابت انتقال تصویر
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
courier transfer officer
افسر مسئول پیک
bit transfer rate
نرخ ارسال بیت
heat transfer coefficient
ضریب انتقال گرما
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
file transfer utility
برنامه کمکی انتقال فایل
transfer license plate
[American E]
پلاک انتقال
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
secure hypertext transfer protocol
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
transfer number plate
[British E]
پلاک انتقال
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
تماس خطوط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
peer to peer file transfer
دستیابی فایل عمومی
peer to peer file transfer
انتقال فایل همتا
to come in to line
موافقت کردن
line
لاین
line
محصول
line
رشته
line
طرز
line
حدود رویه
line
خط زدن
line
نسب
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
شعبه
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط فرعی راه اهن
line of d.
مرز
line of d.
حد فاصل
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line by line
سطر به سطر
by line
خط دوم یافرعی
by-line
خط دوم یافرعی
line
: خط
line
ریسمان
line
رسن
line
طناب سیم
o o line
خط دیدبانی سپاه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
line
جاده
line
دهنه
down the line
ضربه از کنار زمین
line
لجام
line
رشته بند
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
line
سطر
line
ردیف
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
on the line
هواپیمای اماده پرواز
on line help
کمک مستقیم
down line
بار کردن پایین خطی
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line
طناب خط
line
خط صف
line
صفی در خط
line
در سمت
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
خط
line
پوشاندن
the line
صف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com