Total search result: 201 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
transfer of training |
انتقال اموزش |
|
|
Other Matches |
|
training |
کاراموزی |
training |
آموزش عملی |
training |
تعلیم و تمرین |
training |
اموزش دادن |
training |
پرورش |
training |
تعلیم |
training |
ورزش کاراموزی |
training |
اموزش |
scout training |
پیشاهنگی |
character training |
پرورش منش |
training circular |
نشریه اموزش |
bowel training |
اموزش دفع |
sensitivity training |
حساسیت اموزی |
teacher training |
تربیت معلم |
basic training |
اموزش مقدماتی |
basic training |
تعلیمات ابتدایی |
training college |
دانشسرا |
assertive training |
جرات اموزی |
armory training |
اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی |
annual training |
اموزش سالیانه |
escape training |
گریزاموزی |
toilet training |
اموزش اداب توالت رفتن |
training aid |
وسیله کمک اموزشی |
training bill |
برنامه اموزشی |
training camp |
اردوی امادگی |
circuit training |
انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری |
circuit training |
تمرین دایرهای |
training wall |
دیواره راهنما |
deputy for training |
معاونت اموزشی |
in house training |
برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند |
in serving training |
اموزش ضمن خدمت |
integrated training |
اموزش توام |
job training |
اموزش شغلی |
manual training |
دوره اموزش هنرهای دستی |
military training |
تعلیم نظامی |
omission training |
حذف اموزی |
on the job training |
اموزش ضمن کار |
personnel training |
اموزش کارکنان |
preservice training |
کاراموزی پیش از خدمت |
reconditioning training |
اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی |
reward training |
اموزش با پاداش |
concurrent training |
اموزش همزمان |
training center |
مرکز اموزش |
training cycle |
سیکل اموزشی |
training suit |
لباسورزشی |
training locations |
مکانهای آموزشی |
training school |
اموزشگاه حرفهای |
training school |
کاراموزگاه |
on-the-job training |
آموزش ضمن خدمت |
training ship |
کشتی اموزشی |
training set |
ستلباسبچهگانه |
training table |
میز ناهارخوری در اردو |
training time |
زمان تمرین |
military training |
اموزش نظامی |
training track |
مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی |
weight training |
بدن سازی |
unit training |
اموزش یکانی |
unit training |
اموزش یکان |
potty-training |
تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع |
toilet-training |
از قنداق درآوردن |
training publication |
مدارک اموزشی |
training facilities |
محلهای اموزشی |
training gear |
گردونه در سمت |
training distance |
مسافت تمرین |
training cycle |
مرحله اموزش |
training manual |
راهنمای اموزشی |
training program |
برنامه اموزش |
avoidancae training |
اجتناب اموزی |
to undergo training |
در یک دوره آموزشی شرکت کردن |
voluntary training |
اموزش داوطلبانه |
training publication |
نشریات اموزشی |
training facilities |
تاسیسات اموزشی |
mobile training team |
تیم اموزشی سیار |
disciplinary training center |
دارالتادیب |
active duty for training |
اموزش زیر پرچم |
graphic training aid |
پوسترهای اموزشی |
graphical training aids |
چارت اموزشی |
graphical training aids |
چارت |
graphic training aid |
چارت اموزشی |
sensitivity training group |
گروه حساسیت اموزی |
athletic training room |
اطاق پزشکی- ورزشی |
army training test |
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها |
army training program |
برنامه اموزش نظامی |
army training program |
برنامه اموزش نیروی زمینی |
advanced unit training |
اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان |
advanced individual training |
اموزش تکمیلی انفرادی |
advance individual training |
آموزش تکمیلی انفرادی |
disciplinary training center |
مرکز اموزش زندانیان نظامی |
basic combat training |
اموزش رزم مقدماتی |
basic unit training |
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد |
rehabilitation training center |
مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن |
code training set |
دستگاه اموزش مرس |
computer based training |
تربیت مبتنی بر کامپیوتر |
Training makes the memory absorb more. |
آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند. |
army training and evaluation program |
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی |
k , transfer |
ضریب تصحیح برد توپ |
transfer of cause |
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی |
k , transfer |
ضریب کای برد |
transfer |
سند انتقال انتقالی |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها |
transfer |
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند |
transfer |
پهلو- رفت |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfer |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
transfer |
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند. |
transfer |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
transfer |
واگذاری |
transfer |
تغییر دستورات یا کنترل |
transfer |
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر |
transfer |
تغییر دستور یا کنترل |
transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transfer |
تغییر سمت دادن لوله |
transfer |
منتقل کردن |
transfer |
واگذار کردن |
transfer |
انتقال دادن |
transfer |
ورابردن |
transfer |
ورابری |
transfer |
واگذار کردن نقل کردن انتقال |
transfer |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
transfer |
انتقال |
transfer |
واگذاری تحویل |
transfer |
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله |
transfer |
احاله |
transfer |
حواله |
transfer |
سند انتقال یا واگذاری |
transfer |
نقل |
transfer |
واگذاری نقل |
Regular training strengthens the heart and lungs. |
ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند. |
As part of my training, I spent a year abroad. |
درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم. |
transfer income |
درامد انتقالی |
transfer table |
میز انتقال |
transfer scale |
پایهانتقال |
transfer port |
دریچهانتقال |
transfer canal |
کانالانتقال |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
unconditional transfer |
انتقال غیر شرطی |
credit transfer |
پرداخت ازطریق انتقال |
transfer operation |
عمل انتقال |
transfer instruction |
دستور العمل انتقال |
transfer interpreter |
مفسر انتقال |
transfer ladle |
پاتیل انتقال |
transfer ladle |
کفچه انتقال چمچمه انتقال |
transfer limit |
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ |
transfer limit |
حدود تصحیحات انتقال تیر |
transfer line |
خط انتقال |
transfer machine |
دستگاه انتقال |
transfer time |
مدت انتقال |
transfer time |
زمان انتقال |
transfer switch |
کلید انتقال |
transfer molding |
ریخته گری انتقالی |
transfer of capital |
انتقال سرمایه |
transfer payment |
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود |
transfer of learning |
انتقال یادگیری |
transfer of obligation |
حواله مدنی |
transfer of portfolio |
انتقال موجودی اوراق بهادار |
transfer of technology |
انتقال تکنولوژی |
transfer order |
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح |
transfer molding |
قالب ریزی انتقالی |
transfer mold |
قالب گیری انتقالی |
transfer medium |
رسانه انتقال |
transfer station |
محل اعزام افراد |
transfer station |
محل انتقال افراد |
transfer resistor |
ترانزیستور |
transfer reaction |
واکنش انتقالی |
transfer rate |
نسبت انتقال سرعت انتقال |
transfer rate |
نرخ انتقال |
transfer processing |
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر |
transfer payments |
پرداختهای انتقالی |
transfer orbit |
مدار انتقال |
transfer functions |
توابع انتقالی |
deed of transfer |
سند انتقال |
collect transfer |
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف |
conditional transfer |
انتقال شرطی |
energy transfer |
انتقال انرژی |
radial transfer |
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند. |
positive transfer |
انتقال مثبت |
deed of transfer |
انتقال نامه |
heat transfer |
انتقال حرارت |
heat transfer |
انتقال گرما |
negative transfer |
انتقال منفی |
transfer characteristic |
مشخصه متقابل |
data transfer |
انتقال داده ها |
power transfer |
انتقال انرژی |
block transfer |
انتقال بلوک |
block transfer |
انتقال کندهای |
transfer address |
ادرس انتقال |
transfer area |
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل |
transfer berth |
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی |
transfer case |
جعبه انتقال نیرو |
transfer case |
دیفرانسیل |
transfer check |
مقابله |
transfer check |
انتقال |
transfer earnings |
درامدهای انتقالی |
transfer equipment |
تجهیزات |
transfer function |
تابع انتقال |
third person of a transfer |
محال علیه |
credit transfer |
انتقال اعتبار |
technology transfer |
انتقال تکنولوژی |
telegraphic transfer |
انتقال تلگرافی |