Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (7 milliseconds)
English
Persian
transient response
واکنش گذرا
Other Matches
transient
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transient
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transient
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transient
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transient
موج ناگهانی در ولتاژ
transient
زودگذر
transient
گذرا
transient
زود گذر
transient
ناپایدار
transient
فانی کوتاه
transient
تند
transient
فراگذر
transient
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transient
در حال انتقال
transient
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transient suppressors
پیشگیرندههای گذرا
transient voltage
ولتاژ لحظهای
transient target
هدف متحرک
transient target
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
transient voltage
ولتاژ ضربهای
transient voltage
ولتاژ گذرا
transient voltage
فشارالکتریکی ناپایدار
transient wave
موج سیار
transient wave
امواج سیار
transient program
برنامه گذرا
transient command
فرمان ناپایدار
transient error
خطای گذرا
transient failure
خرابی گذرا
transient flow
جریان گداز
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
transient ischemia
کم خونی موضعی موقت
transient phenomena
پدیدههای گذرا
transient decay current
جریان مانده میرا
Transient ( ephemeral ) pleasures .
لذتها وخوشیهای زود گذر ( گذرا)
response
1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
w response
پاسخ کلی
response
جوابگویی
response
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
response
جواب
response
واکنش
response
پاسخ
response
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
response
و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
all or none response
پاسخ همه یا هیچ
response
عکس العمل به دلیلی
whole response
پاسخ کلی
response
[commentary]
نظر
response time
زمان پاسخ
response time
زمان واگنش
response threshold
استانه پاسخ
response strength
نیرومندی پاسخ
response set
امایه پاسخ
response rate
سرعت پاسخ
response position
مکان جواب
response latency
نهفتگی پاسخ
response intensity
شدت پاسخ
response hierarchy
سلسله مراتب پاسخ
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
response time
زمان واکنش
response
[commentary]
پاسخ
response
[commentary]
رای
conditioned response
واکنش شرطی
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
vaccum response
پاسخ غیابی
voice response
جواب صوتی
to make a response
جواب دادن
to make a response
پاسخ دادن
spectral response
واکنش طیفی
shading response
پاسخ سایه روشن
response time
زمان پاسخ دهی
response generalization
تعمیم پاسخ
anatomy response
پاسخ کالبدی
electrodermal response
پاسخ برقی پوست
emitted response
پاسخ صدوری
content response
پاسخ محتوایی
frequency response
واکنش بسامدی
frequency response
خم دامنه- بسامد
image response
پاسخ تصویر
image response
رفتار فرکانس تصویر
impluse response
پاسخ ایمپولز
distal response
پاسخ دوربرد
discriminatory response
پاسخ افتراقی
anticipatory response
پاسخ انتظاری
bass response
بم پذیری
color response
پاسخ رنگ
conditioned response
پاسخ شرطی
consultary response
نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
consummatory response
پاسخ پایانی
correct response
پاسخ درست
delayed response
پاسخ درنگیده
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
moro response
پاسخ مورو
original response
پاسخ ابتکاری
pilomotor response
پاسخ سیخ شدن مو
popular response
پاسخ رایج
position response
پاسخ مکانی
preparatory response
پاسخ مقدماتی
psychogalvanic response
پاسخ گالوانیکی- روانی
response amplitude
دامنه پاسخ
response differentiation
تفکیک پاسخ
movement response
پاسخ حرکت
response cost
جریمه
response equivalence
هم ارزی پاسخ
reflection response
پاسخ قرینه
response duration
مدت پاسخ
white space response
پاسخ به بخش سفید
achromatic color response
پاسخ رنگ بی فام
conditioned emotional response
پاسخ هیجانی شرطی
acquiescent response set
امایه تصدیق
In response (reply) to your letter.
در جواب نامه تان
audio response device
دستگاه جواب دهنده سمعی
A rapid response would be appreciated.
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
alternate response test
ازمون دو گزینهای
medical response dog
سگ سرویس
medical response dog
سگ دستیار
visual righting response
پاسخ تعادل دیداری
impluse response matrix
ماتریس انتقال ضربه
stimulus response psychology
روانشناسی محرک- پاسخ
stimulus response model
الگوی محرک- پاسخ
his appeal met no response
پاسخی پدر خواست که اوترسید
galvanic skin response
جی اس ار
galvanic skin response
پاسخ برقی پوست
modulation frequency response
پاسخ فرکانس مدولاسیون
delayed elastic response
واکنش ارتجاعی تاخیری
pure color response
پاسخ خالص رنگ
spectral response characteristic
مشخصه طیفی
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
stimulus response theory
نظریه محرک- پاسخ
stimulus organism response model
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
fractional antedating goal response
خرده پاسخ انتظار هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com