English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
tread board کف پله
Other Matches
tread پاگذاشتن
to tread down سفت کردن
to tread down لگد کردن باپاکوبیدن
to tread down پایمال کردن
tread کف پله
to tread out دراوردن
tread گام برداری
tread راه رفتن
re tread روکش کردن لاستیک
re tread تایر روکش شده
tread لگد کردن
tread of a step کف پله
tread bar عاجلاستیک
to tread under foot پایمال کردن
tread design طرحعاج
to tread under foot ستم کردن بر
tread on one's toes <idiom> پا روی دم کسی گذاشتن
to tread light اهسته لگد زدن
to tread on somebody's foot <idiom> بی احترامی کردن به کسی
to tread on somebody's foot <idiom> از کسی سو استفاده کردن
to tread on somebody's foot <idiom> برای کسی تبعیض قائل شدن
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
To tread on somegbodys toes (corns). پا روی دم کسی گذاشتن
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
board تخته حاوی نقشه
across the board شامل تمام طبقات
over the board بازی شطرنج حضوری
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
above board بی حیله
above board به طور آشکار
across the board سرجمع
across the board یکسره
To get on board. سوار کشتی شدن
to go on board سوارکشتی شدن
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
go by the board از ناو پرت شدن
i got it over board انرادرکشتی اوردم
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
by the board از طرف پهلوی ناو
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board برد
board صفحه مدار
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board تخته پوش کردن
board پانسیون شدن
board صفحه یامیز شطرنج
board سکوی شیرجه
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board تابلوی امتیازات
board شدن
board هیات
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board سوار
board تابلو
board تخته
board منزل کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board کشتی
board مقوا
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board جلد کردن تخته
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board روکش کردن
board غذای روی میز
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board میز غذا
sliding board سرسره
status board تابلوی وضعیت
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
side board میز قفسه دار
spring board تخته شیرجه
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سراشیبی
terminal board تخته ترمینال
status board تابلو وضعیت
terminal board تخته اتصال سیم
tea board سینی
takeoff board تخته پرش طول
system board برد سیستم
switch board تابلوی برق
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
terminal board محوراتصال سیمها
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board مقوای ضخیم
terminal board تخته کلم
switch board صفحه تقسیم برق
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
side board میز کناری
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
eaves-board لب بام
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
range board میز تنظیم مسافت
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
side board میز پا دیواری
side board میز دم دستی
shoulder board پیش فنگ
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
paddle board تخته شنا
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
ouija board لوح احضار
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
alighting board تختهتراز
top board میز نخست شطرنج
board insulation عایقتختهای
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
board games بازی روی تخته
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی نان بری
thin board لا
open board صحنه خلوت شطرنج
distribution board تابلوی اتصالات
circuit board تخته مدار
chip board نئوپان
chess board صفحه شطرنج
center board ته قایق بادبانی
casualty board تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
card board مقوای نازک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com