Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
treble ring
حلقهسهلایه
Other Matches
treble
صدای زیر در اوردن سه برابر
treble
سه برابر کردن
treble
سه لا کردن
treble
صدای زیر
treble bridge
پلصدایزیر
treble fishhook
قلابماهیگیریسهتیغه
treble keyboard
صدایزیرصفحهکلید
treble loudspeaker
بلندگویصدایزیر
treble pickup
زهسهبرابر
treble register
ثبتصدایزیر
treble staff
موسیقی
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
treble hook
قلاب ماهیگیری سه طرفه
treble clef
موسیقی
ring wall or ring fence
حصار گرد
ring wall or ring fence
پرچین یامحجرگرداگرد
treble tone control
کنترلصدایزیر
ring d.
قمری
o ring
واشر
ring off
قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring up
<idiom>
اضافه کردن آمار پولی
ring up
<idiom>
تلفن زدن
to ring up
تلفن کردن به
v ring
مثلث شکاف درجه
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring up
با زنگ فراخواندن
to ring off
قطع کردن
x ring
دایره مرکزی هدف تیراندازی
o-ring
حلقهoشکل
ring with
منعکس کردن
ring d.
فاخته
ring up
به کسی تلفن کردن
ring off
قطع کردن تلفن
there was no ring
کسی تلفن نکرد
to ring off
بریدن
there was no ring
کسی زنگ نزد
to ring for
با زنگ صدا کردن
to ring up
کسیرا پشت تلفن خواستن
ring
حلقه زدن
ring
حلقه
ring
رینگ بوکس
ring
زنگ زدن
ring
محفل
ring
انگشتر میدان
ring
عرصه
ring
ناقوس
ring
گود
ring
جسم حلقوی
ring
صدای زنگ تلفن طنین
ring
احاطه کردن زنگ اخبار
ring
طوقه
ring
صحنه ورزش
ring
گروه
ring
چرخ خوردن
ring
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring
صدا کردن
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring
تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring
گرد امدن
ring
تلفن زدن
ring
احاطه کردن
ring
تلفن حلقه
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring
طنین انداختن صدای زنگ
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring
میدان
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked
مخطط
to ring the curtain up or down
پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
snap ring
خار حلقوی
to ring a bull
حلقه دربینی گاوکردن
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
there is a ring at the door
دم در زنگ میزنند
the ring finger
بنصر
the ring finger
انگشت حلقه
seal ring
انگشتر خاتم
seal ring
خاتم
ring topology
در حلقه بهم وصل هستند
ring topology
معماری شبکه که هر گره
ring tailed
دارای حلقههای رنگی در دم
ring tension
کشش حلقوی
ring tailed
دم حلقهای
ring structure
ساختار حلقهای
setting ring
حلقه تنظیم
setting ring
حلقه تنظیم کننده
teething ring
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
split ring
فنر نمونه گیر
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
speed ring
میز سایت
slip ring
اسلیپ رینگ
slip ring
حلقه سایشی
six membered ring
حلقه شش عضوی
setting ring
حلقه استقرار یا ثبات
ring streaked
مخطط
to ring the knell of anything
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
sealing ring
حلقهآببند
ring step
پلههایورودبهزمینبوکس
ring post
لبهزمینبوکس
ring nut
حلقهمهره
ring motorway
شاهراهحلقوی
ring gate
دهانهحلقوی
retaining ring
حلقهنگهدارنده
rein ring
دهانهحلقه
solitaire ring
حلقهتکنگینی
tip-ring
حلقهنوک
trim ring
حلقهدورشعله
ear-ring
گل آویز
ear-ring
آویز
corbel-ring
نواره
arch-ring
منحنی باربر
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To be in the ring (arena).
تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring
لولهگازچراغخوراکپزی
umbrella ring
حلقهچتر
pulling ring
حلقهکشش
locking ring
حلقهقفلکننده
lock ring
حلقهقفل
burner ring
حلقهچراغخوراکپزی
bucket ring
زبانهحلقه
bottom ring
حلقهزیرین
band ring
حلقهنواری
annual ring
حلقهیکساله
Lantern ring
رینگ مشبک یا پنجره ای
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
to tilt at the ring
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
cheek ring
حلقهاصلی
class ring
حلقهطبقهای
cooker ring
شعلهیگاز
keeper ring
حلقهنگهدارنده
hoisting ring
حلقهاتصال
hang-up ring
حلقهمحلآویزسشوار
focussing ring
حلقهکانون
focusing ring
حلقهکانونی
eye ring
هرقهچشم
double ring
گوددوبله
dioptric ring
حلقهانکسارنور
to ring the knell of anything
فاتحه چیزی راخواندن
ring spanner
اچار رینگ
fairy ring
قارچ حلقوی
growth ring
دایره سالیانه
give a ring
زنگ زدن
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring
حلقه قارچ
eyelet ring
حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring
اویز
ear ring
حلقه
compression ring
کمپرسی
compression ring
رینگ
collector ring
منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
growth ring
دایره رشد
jack ring
طوق جک
padded ring
حلقه پوشش دار
packing ring
رینگ
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring
حلقه دستمال پا سفره
mooring ring
حلقه مهار
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring
حلقه کلید
jack ring
خاموت
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
collecting ring
حلقه جمع کننده جریان
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
wedding ring
انگشتر عروسی
ring roads
راه کمربندی
ring road
راه کمربندی
ring necked
طوق دار
signet ring
انگشتر خاتم دار
ring finger
انگشت انگشتر
key-ring
حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
ring fingers
انگشت انگشتر
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base ring
رینگ پایه
choke ring
حلقه مانع خروج گاز
candle ring
زنبق شمعدان
Cambridge ring
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring
رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring
حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
brush ring
حلقه زغال
bridged ring
حلقه پل دار
breech ring
محفظه کولاس
breech ring
حلقه کولاس
boxing ring
رینگ بوکس
ring finger
انگشت چهارم دست چپ
peg in the ring
بازی فرفره چرخابی در توی دایره معین
ring dove
جنگلی
ring network
شبکه حلقوی
ring network
شبکه حلقهای
ring cartilage
حلقهای
ring of the buoy
shackle bouy
stay ring
حلقهثابت
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
ring bolt
میخ پیچ حلقه دار
ring plover
اب چیلک
ring bark
پوست درختی را حلقه ایی بریدن
ring cartilage
حلقوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com