English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
English Persian
treble staff موسیقی
Other Matches
treble صدای زیر در اوردن سه برابر
treble صدای زیر
treble سه لا کردن
treble سه برابر کردن
treble keyboard صدایزیرصفحهکلید
treble ring حلقهسهلایه
treble hook قلاب ماهیگیری سه طرفه
treble pickup زهسهبرابر
treble loudspeaker بلندگویصدایزیر
treble fishhook قلابماهیگیریسهتیغه
treble bridge پلصدایزیر
treble our casualties سه برابر تلفات ما
treble clef موسیقی
treble register ثبتصدایزیر
treble tone control کنترلصدایزیر
staff کارمندان کارکنان
staff کارکنان
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff پرسنل ستاد ستادی
staff چوب بلند
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staff پرسنل
staff افسران صاحب منصبان
staff اعضاء هیئت
staff تیر
staff مخلوط سیمان و گچ
staff قسمت ستاد
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff کارمندان
staff 1- ستاد 2- کارکنان
staff duty ماموریت ستادی
staff duty وفیفه ستادی
staff levelling میر ترازیابی
staff coordination هماهنگی ستادی
staff manager رئیس کارگزینی
staff duty کار ستادی
staff estimate براورد ستادی
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge اشل دستی
staff college دانشگاه جنگ
special staff ستاداختصاصی
special staff ستاد تخصصی
operating staff متصدیان
pack staff بغچه نگه دار
pack staff بارنگهدار
paraprofessional staff کارکنان غیر تخصصی
personal staff ستاد شخصی
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
quarter staff نیزه چوبی
rammer staff دسته سمبه
rammer staff چوب سمبه
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
staff of life مایه حیات
redeploy [staff] تغییر دادن
redeploy [staff] عوض کردن
redeploy [staff] برگرداندن
redeploy [staff] تبدیل کردن
staff supervision نظارت ستادی
hotel staff کارکنان هتل
ground staff افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse سرپرستار
tip staff عصای سر فلزی
the staff of old age عصای پیری
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
staff officer افسر ستاد
staff section بخش ستادی
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
staff section قطعات سمبه
staff sergeant گروهبان دوم
staff study بررسی ستادی
supervisory staff کارمندان مباشر
supervisory staff مباشرین
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
leveling staff میر
army staff ستاد نظامی
general staff ستاد عمومی
general staff ستاد کل
general staff ستاد ارتش
gangway staff نگهبان پله
ensign staff میله پرچم پاشنه
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
directing staff ستاد هدایت کننده
directing staff ستاد هادی
Chief of Staff رئیس ستاد
conducting staff ستاد هادی
conducting staff ستاد هدایت کننده
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
army staff ستادارتش
army staff ستاد نیروی زمینی
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
combined staff ستاد مرکب
brigade staff ستاد تیپ
general staff ستادفرماندهی
half staff نیم افراشته
leveling staff ژالون نقشه برداری
levelling staff میر
levelling staff شاخص تراز
member of staff کارمند
operating staff کارمندان عملیاتی
joint staff ستاد مشترک
Chiefs of Staff رئیس ستاد
hand staff دسته خرمن کوب
hand staff چوبدستی
integrated staff ستاد توام
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
jack staff میله پرچم سینه
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff مسافت سنج
army general staff ستاد عمومی ارتش
army general staff ستادنیروی زمینی
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff معاونت
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
assistant chief of staff, g رکن یکم اداره یکم
water staff gauge اشل اندازه گیری عمق اب
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
marked levelling staff میر مدرج
marked levelling staff میر ترازگیری
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
assistant chief of staff,g (intelligenc رکن دوم اداره دوم
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college دافوس
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com