Dictiornary-Farsi | trial function | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
trial function	تابع ازمایشی


Other Matches

new trial	اعاده دادرسی
trial	آزمایش
re trial	اعاده دادرسی
trial	تست
trial	امتحان
new trial	محاکمه جدید تجدید محاکمه
trial	آزمون
to go t. a trial	محاکمه شدن
he was on his trial	او را محاکمه میکردند
trial	مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial	رنج
trial	کوشش
trial	سعی
trial	ازمایش امتحان
trial	ازمایش
trial	امتحان
trial	دادرسی
trial	امتحان کردن
trial	محاکمه
trial	ازمایش کردن ازمایشی
trial	محاکمه محاکمه کردن
trial shot	تیر قلق گیری
trial trip	مسافرت ازمایشی یا امتحانی
trial lawyer	وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
trial shot	تیر ازمایشی
trial shot	گلوله ازمایشی
trial rate	درصد ازمایش یک محصول
committed for trial	تسلیم متهم به دادگاه
trial on technicalities	رسیدگی شکلی
trial on merits	رسیدگی ماهوی
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
trial balloon <idiom>	یک دستی زدن
show trial	محاکمهعلنی
day of the trial	روز محاکمه
ex parte trial	دادرسی غیابی
field trial	مسابقه تازیهای شکاری
to put somebody on trial	کسی را محاکمه کردن
He was put on trial.	او محاکمه شد. [حقوق]
trial order	سفارش ازمایشی
trial jury	هیئت منصفه
trial hole	چاه ازمایشی
trial and error	ازمون و خطا
trial and erroe	سعی وامتحان
trial and erroe	ازمایش و خطا
to undergo a trial	محاکمه شدن
to buy on trial	بشرط امتحان خریدن
time trial	مسابقه دوتمرینی
time trial	رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
public trial	دادرسی علنی
to make a trial of	ازمودن
to make a trial of	امتحان کردن
summary trial	محاکمه اختصاری
trial offer	عرضه ازمایشی
speedy trial	دادرسی فوری
trial and error	کوشش و خطا
trial and error	روش کورمالی
trial hole	گمانه
trial elevation	درجه مربوط به شروع تیر موثر
trial elevation	درجه ازمایشی
one trial learning	یادگیری یک کوششی
trial court	دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trial balance	تراز ازمایشی
trial balance	ترازنامه ازمایشی
trial attorney	وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
trial attorney	وکیل محاکمه
trial at the bar	محاکمه
trial and error	ازمایش ولغزش
trial and error	ازمایش و خطا
shaft beyond trial well	چاه پیشکار
acceptance trial	آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
trial run	استفاده ازمایشی
trial runs	استفاده ازمایشی
trial and error	روش ازمایش و خطا
catch trial	کوشش مچ گیری
detention pending trial	توقیف احتیاطی
detention pending trial	حبس موقت
trial on procedural matters	رسیدگی شکلی
trial and error learning	یادگیری از راه کوشش و خطا
trial in presence of the parties	دادرسی حضوری
vicarious trial and error	کوشش و خطای نمادی
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb>	دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
function	طرزکار تابع
NOR function =	مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
NOR function =	تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
function	کار کردن
NOT function	مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
NOT function	معادل تابع NAND
function	کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function	دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function	انجام عمل به درستی
function	مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function	مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function	فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function	چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
function	لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function	پیشه
function	سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function	مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
neither nor function	تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
NOT function	تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
function	ایفاء
function	ایین رسمی
function	وفیفه داشتن
function	عمل کردن کارکردن
function	ماموریت عمل
function	مقام
function	کارویژه
function	کار
function	وفیفه
function	کارکرد
function	عمل
function	نقش
OR function	پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
OR function	تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
function	خاصیت وجودی
function	کارایی
function	وفیفه عمل کردن
function	فعالیت
function	دستورالعمل
function	تابع
to function as something	به کار رفتن به عنوان چیزی
function	تابع [ریاضی]
even function	تابع زوج
zero of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
zero of a function	ریشه تابع [ریاضی]
transfer function	تابع انتقال
total function	تابع کامل
transformation function	تابع تبدیل
root of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
root of a function	ریشه تابع [ریاضی]
weight function	تابع وزنی
arithmetic function	تابع حسابی [ریاضی]
holomorphic function	تابع هولومورفیک [ریاضی]
argument [of a function]	متغیر مستقل [ریاضی]
arithmetical function	تابع حسابی [ریاضی]
argument [of a function]	متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
stress function	تابع تنش
step function	تابع پلکانی
step function	تابع پلهای
state function	تابع حالت
standard function	تابع استاندارد
frequency function	تابع تکرار [ریاضی]
supply function	تابع عرضه
wave function	تابع موجی
continuity of a function	پیوستگی تابعی [ریاضی]
inverse function	تابع وارون [ریاضی]
threshold function	تابع استانهای
temperature function	تابع دما
tax function	تابع مالیات
tact function	کارکرد نامیدن
switching function	تابع راه گزین
sine function	تابع سینوسی
function selectors	عاملانتخابکننده
linear function	نگاشت خطی [ریاضی]
utility function	تابع کاربردی
utility function	تابع مفید
trigonometric function	تابع مثلثاتی
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
domain of a function	دامنه یک تابع [ریاضی]
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
well behaved function	تابع خوشرفتار
well defined function	تابع خوش تعریف
function selector	انتخابگرکارآمد
function keys	کلیدهایانجام وفایف
function keys	کلیدهاتابع
function display	نمایشگرتابع
function button	دکمهردیاب
work function	تابع کار
work function	انرژی ازاد در ترمودینامیک
work function	انرژی خروج
trigonometric function	تابع های مثلثاتی [ریاضی]
differentiable function	تابع مشتق پذیر [ریاضی]
smooth function	تابع همواری [ریاضی]
injective function	تزریق
generalized function	تابع تعمیم یافته [ریاضی]
generalized function	توزیع [ریاضی]
transcendental function	تابع غیرجبری [ریاضی]
cosine function	تابع کسینوس [ریاضی]
sine function	تابع سینوس [ریاضی]
absolute value function	تابع قدر مطلق [ریاضی]
generating function	تابع زاینده
generating function	تابع مولد
function word	کلمه دستوری
function types	سنخهای کارکردی
function table	جدول تابعی
function subprogram	ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
function key	کلید عملیاتی کلید تابعی
function key	یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود
function key	کلید وفیفهای
function invocation	احضار تابع
function generator	مولد تابع
function generator	تابع زا
function codes	کدهای کار
function code	کد تابع
gibbs function	تابع گیبس
hamiltonian function	تابع هامیلتون
hamiltonian function	تابع هامیلتونی
linear function	تابع خطی
lagrangian function	تابع لاگرانژی
inverse function	تابع وارون