English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (7 milliseconds)
English Persian
troop carrier نیرو بر
Other Matches
troop فراهم امدن
troop پرسنل دار
troop افراد
troop اسواران
troop رژه رفتن
troop دسته دسته شدن
troop گرد اوردن
troop عده سربازان استواران
troop دسته
troop گروه
troop information برنامه اگاه سازی
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
troop housing کوی سربازان
troop basis مبنای یکان
troop basis مبنای واگذاری یکان
troop program برنامه تامین عدههای نظامی
host troop لشگریان
host troop قوای عمده
host troop سپاه
troop unit یکان سربازدار
troop unit یکان صنفی
troop program برنامه تشکیل یکانها
troop information مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
troop safety تامین عده ها
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
troop housing کوی درجه داران یا افراد
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
troop train ration جیره طبخی بین راه
troop train ration جیره بین راه
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier حامل
carrier وسیله حمل و نقل
carrier موج حام-ل
carrier موسسه حمل و نقل
carrier ترک بند
carrier مکاری
carrier متصدی حمل و نقل
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier حمل کننده
carrier carrier aircraft
carrier حامل غلطک حمال
carrier نامه بر
carrier باربر
carrier ناو هواپیمابر
carrier دستگاه کاریر
carrier برنامه حامل میکرب
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier داده ارسالی موج مانند
carrier وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier مشابه 1595
carrier ارسال داده ساده
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier متصدی حمل ونقل
hod carrier ناوه کش
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
fuse carrier فیوزگیر
fuse carrier نگهدارنده فیوز
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
common carrier مکاری
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
data carrier داده بر
data carrier حامل داده ها
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
data carrier حامل داده
image carrier حامل تصویر
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
log carrier حاملچوبگرد
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
piton-carrier میخحامل
letter carrier نامه رسان پستچی
weapon carrier حامل جنگ افزار
suit carrier پوششکتوشلوار
video carrier حامل ویدئو
sound carrier حامل صوت
puck carrier گوی دار
personnel carrier خودرو نفربر
personnel carrier نفربر
oxygen carrier اکسیژن بر
lumber carrier کشتی تیر بر
luggage carrier ترک بند موتورسیکلت
letter carrier چاپار
water carrier دلو
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
ammunition carrier مهمات بیار
ammunition carrier خودرو مهمات کش
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
attack carrier ناو هواپیمابر افندی
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
battery carrier شاسی باتری
carrier pigeons کبوتر قاصد
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier detect کشف حامل
air carrier شرکت ترابری هوایی
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
aircraft carrier carrier : syn
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
carrier pigeon کبوتر نامه بر
carrier pigeon کبوتر قاصد
carrier pigeons کبوتر نامه بر
aircraft carrier ناو هواپیمابر
carrier detect تشخیص حامل
carrier frequency بسامد حامل
carrier sense detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system سیستم حامل
carrier wave موج حامل
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's lien در گرو شرکت حمل
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
color carrier حامل رنگ
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier گاراژ دار
carrier handle دسته حمل
carrier frequency فرکانس موج حامل
carrier frequency فرکانس حامل
carrier handle دستگیره حمل
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier gas گاز حامل
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
breech block carrier الات متحرک
carrier color signal پیام رنگ تابی
carrier color signal پیام رنگی حامل
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
three-tier car carrier حملماشینسهطبقه
antisubmarine carrier group ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
attack nuclear carrier ناو هواپیمابر افندی هستهای
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
carrier striking force نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
carrier task force گروه رزمی هواپیمابر دریایی
breech block carrier حامل کولاس
high frequency carrier cable کابل کاریر فرکانس بالا
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com