Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
trouble-free
آنچهتولیددردسرنکند
trouble-free
<adj.>
بدون دردسر
trouble-free
<adj.>
بدون زحمت
Other Matches
i am sorry to trouble you
ببخشید اسباب زحمت شدم
to get into trouble
بزحمت افتادن
to get into trouble
توی دردسرافتادن
to take trouble to do anything
زحمت کردن کاری را بخوددادن
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
It wI'll get us into trouble.
ما را به درد سر خواهد انداخت
trouble
مزاحمت زحمت
trouble
رنجه کردن زحمت دادن
trouble
دچار کردن اشفتن
trouble
ازار دادن
trouble
مصدع شدن
It is no trouble at all.
زحمتی ندارد
trouble
ازار
trouble
رنجه
no trouble
زحمتی نیست
take the trouble
<idiom>
ارزش زحمت را داشتن
I'll trouble you to be quiet.
می شود بی زحمت حرف نزنی؟
It ilanded him in trouble .
آدم کار کشته ای است
to cause trouble for oneself
برای خود دردسر راه انداختن
agreat d. of trouble
بسی زحمت
agreat d. of trouble
دردسر زیاد
It is not worth the trouble.
بزحمتش نمی ارزد
may i trouble you for the salt
بیزحمت
time trouble
ضیق وقت
time trouble
کمبود وقت
trouble shooting
رفع گیر
trouble shooting
رفع عیب کردن رفع گیر کردن
time trouble
تنگی وقت
to get oneself into trouble
بزحمت افتادن
trouble shooting
رفع اشکال
may i trouble you for the salt
نمک رابدهید اینطرف
liver trouble
ناخوشی جگر
trouble spot
کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
liver trouble
مرض کبد
i thanked him for his trouble
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i wish to spqre you trouble
زحمت شما را کم کنم
it is not worth the trouble
بزحمتش نمیارزد
She is always making trouble for her friends.
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
I took a great deal of trouble over it.
روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
May I trouble you to pass the salt please.
ممکن است بی زحمت حرف نزنی ( درمقام طعنه )
To make mischief. To stir up trouble.
شرراه انداختن
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
i did that of my own free will
این کار را کردم
i did that of my own free will
به میل خود
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free for all
زدوخوردهمگانی
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
having free will
ازادکار
having free will
فاعل مختار
free for all
داد وبیداد
free will
اختیار
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
مجاز منفصل
free
رها
free
<adj.>
دست و دلباز
free
بطور مجانی ازادکردن
free
ترخیص کردن میدانی
free
تحویل
free
بازیگر ازاد
free
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
رایگان سخاوتمندانه
free
بخشودن
free
ازادکردن
free
جایز
free
روا
free will
اختیاری
free will
ازادی اراده
free will
اراده ازاد
free will
طیب خاطر
free
موجود در دیسک یا حافظه
free
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
مسابقه بین این اسبها
free
حرکت قایق در جلو باد
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free
ازاد
free
فاقد
free
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
مجانی
free
اختیاری مختار
free
مستقل
free
مطلق
free
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
free WAIS
گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free volume
حجم ازاد
free turbine
توربین ازاد
free trader
بدون گمرک
free vortex
گرداب ازاد
free trader
تجارت ازاد
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free wheeling
بازی بدون نقشه قبلی
leave someone free to
مخیر گذاشتن کسی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
heart free
مبرا از عشق
heart free
ازاد ازقید عشق
guns free
توپها اتش باختیار
free spool
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free on boand
فوب
free zone
منطقه ازاد تجاری
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone
منطقه ازاد
free world
کشورهای غیرکمونیست
free world
جهان ازاد
free with ones money
ولخرج
free wheeling
خلاصی
free wheeling
حالت خلاصی
free verse
شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free rocket
موشک ازاد
free spoken
بی محابا
free redical
بنیان ازاد
free recall
یاداوری ازاد
free radical
رادیکال ازاد
free position
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free spokenness
رک گویی
free spokenness
ساده گویی
free play
بدون محدودیت
free stream
جریان ازاد
free support
تکیه گاه ازاد
free surface
سطح اب ازاد
free spoken
بی پرده
free spoken
ساده گو
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
free rotation
چرخش ازاد
free safety
مدافع در منطقه ضعف
free sample
نمونه مجانی
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space
فضای ازاد
free space
فضای خالی
free spillweir
سرریز ازاد
free spoken
رک گو
free play
لق
free play
ازاد
free surface
مخازن ازاد اب
free throw
پنالتی
free throw
پرتاب ازاد
free throw
پاس بدون مانع
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
free tower
برج ازاد
free on rail
تحویل کالا روی قطار
free tower
برج پرش ازاد
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail
تحویل در راه اهن
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on quay
تحویل دراسکله
free thought
ازادی فکر لامذهب
free thought
وارستگی از مذهب
free surface
سطح ازاد
free play
بازی ازاد
free person
حر
free oscillation
نوسان ازاد
free swimming
شناور
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
free swimming
قادر به شنا
free thinker
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker
وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers
ازاد فکران
free thinking
ازادی از قیود مذهب
free on board
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
free from taxes
<adj.>
بدون مالیات
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
بدون مالیات
barrier-free
بدون حائل
free rider
آدم انگل
free rider
آدم لاشخور
free rider
آدم مفت خور
postage-free
<adj.>
ارسال مجانی
free shipping
<adj.>
ارسال مجانی
problem-free
<adj.>
بدون دردسر
problem-free
<adj.>
بدون زحمت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف در رویت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف منظر
free shipping
<adj.>
ارسال رایگان
postage-free
<adj.>
ارسال رایگان
Free Classicism
[سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic
احیای سبک گوتیک
Free style
[سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor
[سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed,
<adj.>
دست و دلباز
postage-free
<adj.>
حمل رایگان
free shipping
<adj.>
حمل رایگان
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
tax free
معاف از مالیات
the free list
صورت کالای بی گمرک
to set free
ازادکردن
weapons free
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range
آزادچر
free-range
خانگی
free-standing
خودایستا
free-standing
غیرمتصل
free-standing
مجزا
tax free
بخشوده از مالیات
stimulus free
محرک- نابسته
setting free
ازاد کردن برده
mean free path
مسافت ازاد متوسط
mean free path
مسافت ازاد میانگین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com