Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (7 milliseconds)
English
Persian
true horizon
افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
Other Matches
horizon
افق
horizon
خط افق
horizon
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
over the horizon
بالای افق
horizon
وسعت
horizon
فضا
horizon
کران
over the horizon
از بالای افق
b. horizon
طبقه ب که به لایه تمرکزمواد در پروفیل خاک معروف است
below the horizon
رتبه من از او پایین تر است
d. of the horizon
انحطاط افق
bubble horizon
افق نمایان از زیر ابر
apparent horizon
افق حقیقی نقاط
artificial horizon
افق مجازی
artificial horizon
افق مصنوعی
artificial horizon
یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
false horizon
افق مصنوعی
false horizon
افق فاهری
dip of the horizon
1 dip
closure of horizon
انتهای دورافق بستن دور افق
closure of horizon
بستن دور دایره
celestial horizon
افق نجومی
celestial horizon
افق سماوی
bubble horizon
ابرشکافدار
apparent horizon
افق فاهری
horizon shade
طیفافقی
horizon mirror
آینهافقی
eluvial horizon
طبقه خاک شسته شده
time horizon
افق زمانی
soil horizon
لایه خاک
radio horizon
افق رادیویی
planning horizon
مدت برنامه ریزی
planning horizon
افق برنامه ریزی
visible horizon
افق مرئی
sea horizon
horizon visible
natural horizon
horizon visible
horizon system of coordinates
دستگاه مختصات افقی
Is it true that. . . ?
راست است که ...؟
true course
راه حقیقی
true course
سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
true
<adj.>
شایسته
true course
سمت مسیر جغرافیایی
true value
مقدار حقیقی
true mean
میانگین حقیقی
true course
heading true :syn
true
پابرجا
true
حقیقی
true
فریور
true
راستین
true
درست
true
حقیقی کردن
true
واقعی حقیقی
true
ثابت کردن
true
خالصانه صحیح
true
راستگو
true
ثابت
true
وضعیت منط قی
true
<adj.>
مناسب
true
<adj.>
صحیح
true
راست
true
<adj.>
درست
true life
حقیقی وصحیح
true
[and accurate]
<adj.>
از روی صدق وصفا
true hearted
بی ریا
true hearted
صمیمی
true life
واقعی
true heading
course true
true heading
سمت جغرافیایی
true slump
نشست واقعی
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
true heading
سمت حقیقی
true he is somewhat stingy....
راست است که اندکی خسیس است ولی ...
true wind
باد حقیقی
true meridian
نصف النهار واقعی
true wind
سمت وزش باد
true vertical
قائم واقعی
true life
مطابق زندگی روزمره
true variance
پراکنش حقیقی
true-blue
پیرو متعصب
true-blue
هوادار دو آتشه
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
true score
نمره حقیقی
true power
توان واقعی
true power
توان متوسط
true power
توان حقیقی
true pelvis
لگن زیرین
true origin
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
true form
فرم واقعی
true north
شمال جغرافیایی
true azimuth
گرای حقیقی
true altitude
altitude observed
it is true that he was sick
راست است که او ناخوش بود
ti is true in the rough
بطورکلی درست است
partially true
فی الجمله راست
partially true
تا یک اندازه راست
true resistance
مقدارمقاومت حقیقی
true resistance
مقدار مقاومت اهمی
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
true copolymer
همبسپار حقیقی
true to one's promise
خوش قول
true north
شمال حقیقی
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
accept as true
تبصره
accept as true
باورکردن
true north
شمال واقعی
true azimuth
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
true basic
تروبیسیک
true bearing
سمت جغرافیایی
true complement
متمم مبنایی
true dip
شیب حقیقی
true copy
رونوشت مطابق با اصل
true convergence
انحراف جغرافیایی
true convergence
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
true complement
مکمل واقعی
true complement
متمم واقعی متمم مبنایی
true complement
مکمل صحیح
true complement
متمم واقعی
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
true bred
با تربیت
true born
حلال زاده اصیل اصل
true bred
اصیل
true false test
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
show one's (true) colors
<idiom>
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
true air speed
سرعت نسبی هواپیما
true or sternal ribs
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
true or real focus
کانون حقیقی
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
It doesnt ring true to me .
به گوشم درست نمی آید
Theres many a true word spoken in jest .
<proverb>
در هر مزای یقایقى نهفته است .
Lets suppose the news is true .
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com