Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English
Persian
true score
نمره حقیقی
Other Matches
true
<adj.>
شایسته
true
حقیقی
true
راستین
true
درست
true
حقیقی کردن
true
ثابت کردن
true
خالصانه صحیح
true
راستگو
true
واقعی حقیقی
true
وضعیت منط قی
true course
سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
true course
سمت مسیر جغرافیایی
true mean
میانگین حقیقی
true course
راه حقیقی
true value
مقدار حقیقی
Is it true that. . . ?
راست است که ...؟
true course
heading true :syn
true
<adj.>
درست
true
<adj.>
صحیح
true
<adj.>
مناسب
true
ثابت
true
فریور
true
راست
true
پابرجا
to keep score
حساب
He knows the score .
سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
score
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
مارک
score
چوب خط نمره
To keep the score.
حساب امتیاز رانگاهداشتن
score
پوان اوردن
to know the score
<idiom>
سری توی حساب داشتن
He knows the score .
سرش توی حساب است
score
تحقیر کردن ثبت کردن
what is the score
حساب برد و باخت چقدراست
what is the score
هر کدام چند بازی داریم
on this score
از این بابت
on this score
از این حیث
t score
نمره T
score out
خط زدن
to keep score
بازی رانگاهداشتن
What is the score?
چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
score
حساب کردن بحساب اوردن
score
امتیاز
score
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score
شیار
score
پیروزی
score
فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score
گرم کردن اسب ثبت حرکات
score
خط زدن
score
خط افتادن
score
خط
score
نشان
score
نمره اوردن
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score
نشان معدل
score
بریدگی
score it under
زیر ان خط بکشید
score
نمره
score
حساب
true life
مطابق زندگی روزمره
true heading
سمت جغرافیایی
ti is true in the rough
بطورکلی درست است
true meridian
نصف النهار واقعی
true heading
course true
true hearted
صمیمی
true life
واقعی
true hearted
بی ریا
true horizon
افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
true heading
سمت حقیقی
true bred
اصیل
true bred
با تربیت
true complement
متمم واقعی
true complement
متمم واقعی متمم مبنایی
true complement
مکمل واقعی
true convergence
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
true convergence
انحراف جغرافیایی
true copy
رونوشت مطابق با اصل
true born
حلال زاده اصیل اصل
true complement
متمم مبنایی
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
true he is somewhat stingy....
راست است که اندکی خسیس است ولی ...
true form
فرم واقعی
true dip
شیب حقیقی
true altitude
altitude observed
true azimuth
گرای حقیقی
true azimuth
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
true basic
تروبیسیک
true bearing
سمت جغرافیایی
true life
حقیقی وصحیح
true origin
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
it is true that he was sick
راست است که او ناخوش بود
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
true-blue
هوادار دو آتشه
true copolymer
همبسپار حقیقی
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
true
[and accurate]
<adj.>
از روی صدق وصفا
true to one's promise
خوش قول
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
accept as true
تبصره
accept as true
باورکردن
true north
شمال واقعی
true north
شمال جغرافیایی
true-blue
پیرو متعصب
true resistance
مقدار مقاومت اهمی
true north
شمال حقیقی
true vertical
قائم واقعی
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
true wind
باد حقیقی
true slump
نشست واقعی
true power
توان واقعی
true power
توان متوسط
true power
توان حقیقی
partially true
فی الجمله راست
partially true
تا یک اندازه راست
true complement
مکمل صحیح
true wind
سمت وزش باد
true resistance
مقدارمقاومت حقیقی
true pelvis
لگن زیرین
true variance
پراکنش حقیقی
to score with a girl
<idiom>
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
settle a score with someone
<idiom>
عین چیزی را به کسی پس دادن
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
He told us what the score was.
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
To score points.
امتیاز آوردن ( ورزش )
score-console
صفحهنمایشامتیاز
weighted score
نمره وزنی
unweighted score
نمره غیروزنی
accuracy score
نمره دقت
graphic score
نمره نگارهای
gross score
نمره خام
ipsative score
نمره نسبی
lie score
نمره دروغگویی
main score
نمره اصلی
normalized score
نمره هنجار شده
observed score
نمره مشاهده شده
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
percentile score
نمره صدکی
perfect score
امتیاز کامل
predicted score
نمره پیش بینی شده
grade score
نمره کلاسی
gain score
نمره افزوده
evaluation score
نمره ازمایش
additional score
نمره اضافی
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
box score
نتیجه برد وباخت بازی
box score
حساب بازی
box score
جدول امتیازها
composite score
نمره مرکب
corrected score
نمره اصلاح شده
derived score
نمره اشتقاقی
deviation score
نمره انحراف
error score
نمره خطا
evaluation score
نمره ارزیابی
raw score
نمره خام
transmuted score
نمره تبدیل شده
standardized score
نمره بهنجار شده
score sheet
برگ امتیاز
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
sigma score
نمره معیار
standard score
نمره معیار
stanine score
نمره نه بخشی
test score
نمره ازمون
three score and ten
هفتاد
total score
نمره کامل
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
time score
نمره زمانی
real score
نمره واقعی
on the score of neglect
ازاین حیث
run up a score
قرض بهم رساندن
score a person
از کسی پیش بردن
score a person
بر کسی پیش دستی کردن
score off a person
از کسی پیش بردن
score off a person
بر کسی پیش دستی کردن
score keeper
منشی
score out that word
ان واژه را خط بزنید
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
show one's (true) colors
<idiom>
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
true false test
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
true air speed
سرعت نسبی هواپیما
true or real focus
کانون حقیقی
It doesnt ring true to me .
به گوشم درست نمی آید
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
true or sternal ribs
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
sweeping score line
خطکمکنندهامتیاز
foot score line
خط امتیاز انتهایی
hog score line
خطامتیازپایانی
segment score number
بخششمارهامتیاز
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
Theres many a true word spoken in jest .
<proverb>
در هر مزای یقایقى نهفته است .
Lets suppose the news is true .
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) .
درکارم واردهستم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com