English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
true variance پراکنش حقیقی
Other Matches
variance مغایرت عدم توافق
variance اختلاف
variance ناسازگاری
variance پراکنش
variance پراکندگی
variance اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
variance انحراف
variance واریانس
variance مغایرت
variance میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
partial variance پراکنش سهمی
explained variance واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
error variance پراکنش خطا
efficiency variance اختلاف بازدهی
efficiency variance تباین کارایی
cost variance نوسانات هزینه
between group variance پراکنش میان گروهی
analysis of variance تحلیل پراکنش
analysis of variance تحلیل واریانس
residual variance پراکنش مازاد
to set at variance با هم بد کردن باهم مخالف ت
specific variance پراکنش اختصاصی
to set at variance بهم انداختن
within group variance پراکنش درون گروهی
variance analysis تحلیل واریانس
unique variance پراکنش یگانه
common factor variance پراکنش عامل مشترک
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
total test variance پراکنش کل ازمون
to set two men at variance میانه دو کس رابهم زدن
true <adj.> مناسب
true <adj.> صحیح
true <adj.> درست
Is it true that. . . ? راست است که ...؟
true <adj.> شایسته
true course راه حقیقی
true value مقدار حقیقی
true course سمت مسیر جغرافیایی
true mean میانگین حقیقی
true course heading true :syn
true course سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
true پابرجا
true حقیقی
true فریور
true راستین
true درست
true راست
true حقیقی کردن
true وضعیت منط قی
true راستگو
true خالصانه صحیح
true ثابت
true واقعی حقیقی
true ثابت کردن
true life مطابق زندگی روزمره
true life حقیقی وصحیح
true life واقعی
true horizon افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
true heading سمت جغرافیایی
true he is somewhat stingy.... راست است که اندکی خسیس است ولی ...
true hearted بی ریا
true hearted صمیمی
true heading سمت حقیقی
true heading course true
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
true pelvis لگن زیرین
true meridian نصف النهار واقعی
true-blue هوادار دو آتشه
true-blue پیرو متعصب
What you say is true in a sense . گفته شما به معنایی صحیح است
true azimuth گرای حقیقی
true wind سمت وزش باد
true wind باد حقیقی
true vertical قائم واقعی
true track تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
true slump نشست واقعی
true score نمره حقیقی
true power توان واقعی
true power توان متوسط
true power توان حقیقی
true [and accurate] <adj.> از روی صدق وصفا
true form فرم واقعی
it is true that he was sick راست است که او ناخوش بود
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
true north شمال حقیقی
true altitude altitude observed
accept as true باورکردن
true north شمال جغرافیایی
true north شمال واقعی
ti is true in the rough بطورکلی درست است
accept as true تبصره
accept as true گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
true to one's promise خوش قول
partially true فی الجمله راست
partially true تا یک اندازه راست
true copolymer همبسپار حقیقی
true resistance مقدارمقاومت حقیقی
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
true basic تروبیسیک
true bearing سمت جغرافیایی
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
true complement متمم واقعی متمم مبنایی
true complement مکمل واقعی
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
true convergence انحراف جغرافیایی
true copy رونوشت مطابق با اصل
true resistance مقدار مقاومت اهمی
true dip شیب حقیقی
true complement متمم مبنایی
true complement مکمل صحیح
true born حلال زاده اصیل اصل
true complement متمم واقعی
true bred اصیل
true bred با تربیت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
true false questions پرسشهای درست- نادرست
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
show one's (true) colors <idiom> نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
It doesnt ring true to me . به گوشم درست نمی آید
true air speed سرعت نسبی هواپیما
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
true or real focus کانون حقیقی
true false test ازمایش درستی ونادرستی چیزی
Theres many a true word spoken in jest . <proverb> در هر مزای یقایقى نهفته است .
Lets suppose the news is true . حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com