Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
trunk line
خط تلفنی
trunk line
خط ترانک
trunk line
رابط ترانک
Search result with all words
trunk line cable
کابل ارتباط
Other Matches
trunk
بالاتنه
trunk
خط اصلی
trunk
تلگراف یا تلفن بدنه
trunk
تنه لاشه
trunk
مدار ترانک
trunk
کانال هواکش ناو
trunk
الوار کنده چوب
trunk
بشکه صندوق
trunk
سیم اصلی
trunk
چمدان بزرگ صندوق
trunk
بدنه
trunk
خرطوم بینی انسان
trunk
بدنه ستون
trunk
شاه سیم
trunk
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند
trunk
مادر سیم
trunk
کنده درخت
trunk
تنه
trunk roads
راه پر امدو شد
wind trunk
خرطوم باد
trunk road
راه پر رفت و امد
trunk roads
راه پر رفت و امد
tree trunk
ساقهاصلیدرخت
trunk circuit
شاه مدار
trunk road
راه پر امدو شد
escape trunk
دهلیز فرار
trunk call
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk call
اتصال تلفنی بین دومشترک
trunk calls
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk calls
اتصال تلفنی بین دومشترک
escape trunk
تونل فراراضطراری
pulmonary trunk
مخزنپالمناری
trunk hose
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
coeliac trunk
بدنهوابستهبهجوفشکم
trunk wood
چوب تنه درخت
trunk exchange
مرکز تلفن با سیستم الکترونیکی
trunk drawers
زیر شلواری کوتاه
trunk connection
اتصال مشترکین از طریق ترانک
trunk circuit
معبر مشترک
trunk cable
کابل ارتباطی
trunk cable
کابل ترانک
trunk
[American E]
صندوق چمدان
[خودرو]
to snag a tree trunk
ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
cross section of a trunk
بخشعرضیتنهدرخت
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
تماس خطوط
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
along line
در خط
down the line
ضربه از کنار زمین
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
down the line
<idiom>
درآینده
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
along line
در امتداد خطوط
all along the line
در همه جا
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
line out
با خط علامت گذاشتن
on line
متصل
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
down line
بار کردن پایین خطی
on line help
کمک مستقیم
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
in line
همراستا
line up
به خط شدن
mean line
خط میان
on the line
هواپیمای اماده پرواز
all along the line
درامتدادهمه خط
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
in line
شمشیر در وضع حمله
line up
<idiom>
به صف کردن
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
old line
محافظه کار
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
the line
صف
line by line
سطر به سطر
on line
مستقیم
line
جبهه جنگ
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
طناب خط
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
خط
line
شعبه
line
خط صف
line
اراستن
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
سیم
line
در سمت
line
صفی در خط
line
نسب
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
طرز
line
رشته
line
لاین
line
محصول
line
پوشاندن
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
: خط
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
سطر
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
ردیف
line
رشته بند
line
ریسمان
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line of d.
مرز
line of d.
حد فاصل
off line
منفصل
off line
قطع
line
رسن
line
بخط کردن
line
: خط کشیدن
line up
به ترتیب ایستادن
line
خط دار کردن
line
ترازکردن
line
لجام
line
استرکردن
line
دهنه
line
جاده
line
طناب سیم
line
خط انداختن در
marline or line
طناب کوچک دولا
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
line width
پهنای خط
marriage line
گواهینامه ازدواج
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
loop line
دوراهی
mason's line
ریسمان کار
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer
مبدل خط
lyman line
خط لیمان
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line
خط محلی
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خط بار
ready line
خط انتظار
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line
نشانگر سینه
ready line
صف پشت خط اتش
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
red line
خط قرمز
lumber's line
خط سینه ناو
mach line
موج ضربهای ضعیف
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
penny a line
ارزان نویس بی مایه
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
poverty line
خط فقر
out of line coding
کدگذاری برون خطی
price line
خط قیمت
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
private line
خط خصوصی
peaked line
خط چین
peaked line
خط پاره پاره
penny a line
ارزان
percolation line
خط نفوذ
phase line
خط خیز
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط سری
penny a line
پست
phantom line
خط فرضی
pipe line
خط لوله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com