English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
English Persian
tuck shop مغازه قنادی
tuck shop مغازه حلویات
Other Matches
tuck پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck شیرجه جمع
tuck خمیدگی بدن
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck شدت زومندی
tuck زور
tuck نیرو
tuck چین
tuck تاه
tuck بالازدگی
tuck بالازنی توگذاری
tuck شیرینی مربا
tuck نیرو روحیه
tuck چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
nip and tuck تقریبا برابر
tuck position موفقیتجمعشده
false tuck تودوزیساختگی
tuck point بند کشی کردن درزهای اجروسنگ
to tuck one's shirt in پیراهن را توی شلوار کردن
nip and tuck <idiom> به سختی تمام کردن
nip and tuck پهلو به پهلو
to tuck in a child پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck up a child [British E] پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
To tuck in. To gorge oneself. پرخوردن ( پرخوری کردن )
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to keep shop دکان داشتن
keep shop دکانداری کردن
to keep shop دکان داری کردن
shop محل ساخت
shop کارخانه
shop دکان
shop مغازه
shop کارگاه تعمیرگاه
shop فروشگاه
shop خریدکردن
shop کارگاه
shop مغازه گردی کردن دکه
shop کارخانه خرید کردن
shop stewards رئیس گروه
chemist's shop داروخانه
betting shop جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
tea shop نهارخوری قهوه خانه
tea shop رستوران
antique shop فروشگاه اشیاء عتیقه
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
shop steward رئیس گروه
pawn shop مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop supply اماد تعمیرگاهی
shop test ازمایش کارگاهی
smith's shop اهنگری
smith's shop کارگاه اهنگری
to talk shop در باره کار صحبت کردن
tommy shop دکان خواربارفروشی یانانوایی
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
winding shop کارگاه سیم پیچی
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
chip shop مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop مغازهکوچک
food shop خواربار فروشی
grocer's shop خواربار فروشی
food shop بقالی
grocer's shop بقالی
to shut up a shop مغازه ای را بستن
shop fronts ازاره نمای بنا
bucket shop جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
sex shop فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant دستیار مغازه دار
shop floor کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop-soiled آسیبدیدهوکثیف
sweet shop مغازهشیرینیوسیگارفروشی
talk shop <idiom> درموردکار شخصی صحبت کردن
closed shop موسسه کارشناسی
closed shop با کارکردانحصاری
closed shop سیستم بسته
shop front ازاره نمای بنا
electroplating shop کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop تراشکاری
lathe shop کارگاه تراشکاری
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
die shop حدیده سازی
acre shop حق الارض
assembly shop کارگاه مونتاژ
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop تعمیرگاه پادگانی
beauty shop ارایشگاه
beauty shop سالن ارایش وزیبایی
break into a shop دکانی را زدن
cartwright's shop دوچرخه سازی
coffee shop قهوه خانه
coffee shop رستوران
milling shop کارگاه فرزکاری
molding shop کارگاه قالب گیری
welding shop کارگاه جوشکاری
repair shop workshop
repair shop تعمیرگاه
shop boy شاگرد دکان
shop boy شاگرد
shop boy پادو
shop drawing نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl شاگرد دکان
shop girl شاگرد پادو
shop keeper دکان دار
shop keeper صاحب دکان
shop lifter دکان بر
shop lifter دزد مشتری نما
shop lifting دزدی از مغازه ها
railway shop تعمیرگاه راه اهن
open shop با کارکرد ازاد
pattern shop کارگاه مدل سازی
open shop بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop سیستم باز
nickel shop ساچمه نیکلی
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
fish and chip shop جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
ingot dressing shop پرعیار کردن شمش
machine shop tool ابزار ماشینی
automatic turning shop کارگاه تراشکاری
loam molding shop قالب گیری ماسهای
plate molding shop مدلسازی
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
bull in a china shop <idiom> کسی که همه چیزرا به هم میریزد
shop or work drawing نقشه در حین انجام کار
hand molding shop قالبریزی دستی
mobile repair shop تعمیرگاه سیار
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com