Dictiornary-Farsi | turbine building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 171 (8 milliseconds)

English	Persian
turbine building	ساختمانتوربین


Other Matches

turbine	توربین
turbine	توربین بخار
turbine nozzle	شیپوره توربین
turbine pump	پمپ توربینی
turbine blade	تیغه توربین
turbine rotor	رتور توربین
turbine stage	طبقه توربین
turbine vane	تیغه توربین
turbine wheel	چرخ توربین
water turbine	توربین ابی
driving turbine	توربینگرداننده
rotation of the turbine	چرخشتوربین
turbine headcover	سرپوشتوربین
turbine runner	حرکتدهندهتوربین
turbine governor	تنظیم کننده توربین
turbine disc	دیسک توربین
reaction turbine	توربین عکس العملی
steam turbine	توربین بخار
stream turbine	توربین بخار
supersonic turbine	توربین مافوق صوت
impulse turbine	توربین ضربهای
compressor turbine	توربینکمپرسور
gas turbine	توربین گاز
free turbine	توربین ازاد
turbine blade	پره توربین
impluse turbine	توربین فشار ضربهای
turbine-compressor shaft	میلهکمپرسورتوربین
radial flow turbine	توربین با جریان شعاعی
low pressure turbine	توربین فشار ضعیف
internal combustion turbine	توربین گازی
variable discharge turbine	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
high head turbine	توربین فشار قوی
back pressure turbine	توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
air turbine starter	استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
axial flow turbine	توربین محوری
axial flow impulse turbine	فشارمستقیم
horizontal-axis wind turbine	توربینافقیبامحوربادی
steam pressure drives turbine	فشاربخارمحرکتوربین
axial flow impulse turbine	توربین محوری
turbine shaft turns generator	محورتوربینچرخوانندهژنراتور
vertical-axis wind turbine	توربینبادیمحورعمودی
axial flow turbine engine	موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
building	ساختمان
building	عمارت دیسمان
building	بنا
to found a building	عمارتی برپاکردن
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
tower building	ساختمان برجی
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
building up of generator	پیش تحریک مولد
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
to found a building	ساختمانی بینادکردن
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
building line	خط کناری ساختمان
situation of a building	موقعیت ساختمان
site building	زمین ساختمانی
site building	زمین زیربنا
ship building	کشتی سازی
the interior of a building	اندرون عمارت
slab building	ساختلوح
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
building society	شرکتوام دهندهمسکن
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
service building	ساختمانسرویس
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
administrative building	ساختماناداری
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
containment building	ساختمانمحدودشده
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
reactor building	ساختمانرآکتور
public building	بنای همگانی
building block	کنده ساخت
building component	اجزای ساختمان
building connection	انشعاب ساختمان
building construction	معماری
building construction	روسازی
building costs	هزینههای ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building limes	اهک ساختمانی
building line	امتداد
building line	راسته
building line	بر ساختمانی
building line	بر ساختمان
building log	چوب گرد ساختمان
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building material	مصالح ساختمان
building material	مصالح ساختمانی
bridge building	پل سازی
road building	جاده سازی
apartment building	ساختمان اپارتمانی
building block	بنا کنده
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks	کنده ساخت
building blocks	بنا کنده
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
body building	ورزش زیبایی اندام
body building	پرورش اندام
body building	بدنسازی
body-building	ورزش زیبایی اندام
body-building	پرورش اندام
body-building	بدنسازی
building site	کارگاه ساختمانی
building site	عرصه
building sites	کارگاه ساختمانی
building sites	عرصه
administration building	ساختمان اداری
administration building	قسمت اداری
building official	بازرسان ساختمان
building operations	عملیات ساختمانی
building owner	صاحب کار
building unit	واحد ساختمانی
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
building work	کار ساختمانی
machine building	ماشین سازی
commercial building	سرای
commercial building	تیم
industrial building	بنای صنعتی
commercial building	تیمچه
industrial building	ساختمان صنعتی
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
framed building	ساختمان تیر پایهای
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
house building	ساختمان مسکونی
home building	ساختمان مسکونی
main building	ساختمان اصلی
model building	الگوسازی
office building	ساختمان اداری
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
building plant	وسایل ساختمان
building system	سیستم ساختمان
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building permit	پروانه ساختمان
capital building	سرمایه سازی
nest building	لانه سازی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
height of building	بلندی ساختمان
road building machine	ماشین جاده سازی
road building slag	شلاکه جاده سازی
local building inspector	پلیس ساختمان
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
machine building industry	صنعت ماشین سازی
building trade joinery	نجاری ساختمان
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
word building test	ازمون واژه سازی
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
a building of small scale	عمارت کوچک
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
basic building materials	مواداولیهساختمان
article of a building by law	ائین نامه ساختمان
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است